محکومیت

/mahkumiyyat/

    conviction
    condemnation
    disapprobation
    doom
    guilt

فارسی به انگلیسی

محکومیت ابدی
perdition

محکومیت امیز
condemnatory

مترادف ها

proscription (اسم)
ترک، تبعید، محرومیت، محکومیت، تخطئه

condemnation (اسم)
سرزنش، محکومیت

پیشنهاد کاربران

محکومیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فرگار fargār ( مانوی: fragār )
ابسیست absist ( پارتی )
Convincement Guiltiness
مَحکومیَّت: ۱. ( در قانونشناسی ) مشمولِ سزا بودن، شاملِ سزا شدن، تاواندِهی، تاواندَهندگی، سزاکِشی؛ بزەکارشناختەشدگی، دادباختگی، ایراختگی ۲. دستوردادەشدگی، فرمان - دادەشدگی۳. زیرِ دستور بودن، زیرِ فرمان بودن ۴. ( گفتاری ) باختگی، بازندگی، شکستخوردگی، شکست
دادباختگی ( دادباخته شناخته شدن )
نمونه:
زندانی سیاسی پس از سپری کردن ده سال دادباختگی ( محکومیت ) از بند آزاد شد.
دادباخته شناخته شدن
بجای �محکوم� می توان �دادباخته� گفت و نوشت. بجای �محکوم شدن� نیز کاربرد �دادباخته شناخته شدن� سزاوارتر است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/06/blog - post_25. html
محکومیت محکومیت مدنی

بپرس