محو کردن


    blur
    efface
    erase
    expunge

فارسی به انگلیسی

محو کردن به طور کامل
obliterate

مترادف ها

erase (فعل)
پاک کردن، محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، ستردن، اثار چیزی را از بین بردن

eliminate (فعل)
خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن

annihilate (فعل)
خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن

expunge (فعل)
نابود کردن، محو کردن، تراشیدن، حذف کردن از

obliterate (فعل)
پاک کردن، سربه سر کردن، محو کردن، زدودن، ستردن، معدوم کردن، ناپدید ساختن

blur (فعل)
محو کردن، تیره کردن، لک کردن

wipe out (فعل)
محو کردن، زدودن

deface (فعل)
محو کردن، از شکل انداختن، ضایع یا محو کردن، بد شکل کردن

blot out (فعل)
محو کردن، زدودن

disfeature (فعل)
محو کردن، از شکل انداختن

cause to disappear (فعل)
محو کردن

raze (فعل)
بریدن، محو کردن، تراشیدن، ویران کردن، ستردن

efface (فعل)
پاک کردن، محو کردن، زدودن، ستردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن

rase (فعل)
محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، له کردن، ستردن، با خاک یکسان کردن، خراش دادن

پیشنهاد کاربران

بپرس