واژه محو معادل ابجد 54 تعداد حروف 3 تلفظ mahv ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( مص م . ) منبع فرهنگ فارسی معین
زُدایه/زُدوده: چیزی را محو کردن. خیره گی: زمانی که محو ( خیره ) کسی میشوند
المحو: هو أن یکتب آیات من القرآن بماء بالزعفران فی صحن نظیف أو فی قرطاس أو على ورق, ثم تغسل هذه الکتابة ویشربها ( أو یغتسل بها ) المریض أو من یرید العلاج بالقرآن من سحر أو حسد. . وسمی بالمحو لانه یُمحى بالماء و ینمحی بمجرد غمره أو غسله وشربه. . ... [مشاهده متن کامل]
پاک کردن: عبارت است از این که آیاتی از قرآن را با آب زعفران در بشقاب تمیز یا در لوازم التحریر یا روی کاغذ بنویسند، سپس این نوشته را بشویند و مریض یا کسانی را که می خواهند با آن بنوشند ( یا با آن غسل دهند ) . قرآن از سحر یا حسد. . به آن پاک کردن می گویند که با آب پاک می شود و با غوطه ور کردن یا شستن و نوشیدن آن پاک می شود.
1 - نابود، از میان رفته ( از روی زمین محو شد. ) 2 - مسحور، مفتون ( محو تماشای جمالش . . . محو دیدنِ فیلم. . ) 3 - گیج، مات ( دخترِ حاجی یک هوا محو است. ) 4 - کم رنگ، ناروشن، مات، گرفته ( در پس شیشه باران خورده یا مشجر؛ در پس پرده برف. . )
کاهلی یا کاهش
کاهش
محو، هم این معنی ها را می دهد، هم معنی خیره شدن به چیزی و غرق شدن در شکل آن را می دهد.
سلام، متضادِ مَحو، اثبات است و نه صَحو. لطفا اصلاح فرمایید. صَحو متضادِ سُکر است.