محموله

/mahmule/

    cargo
    consignment
    delivery
    freight
    goods
    lading
    shipment
    load
    package
    traffic

فارسی به انگلیسی

محموله سوداور
payload

مترادف ها

load (اسم)
مسئولیت، بار، محموله، کوله بار، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه

goods (اسم)
متاع، محموله

loading (اسم)
بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب

shipment (اسم)
حمل، محموله، کالای حمل شده با کشتی

consignment (اسم)
ارسال، حمل، محموله

lading (اسم)
بار کشتی، محموله، بارگیری، عمل بار کردن

پیشنهاد کاربران

محموله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بار، بَرتیمان bartimān ( سغدی: بَرت bart حمل و میانوند [ی] و پسوند نام ساز [مان] ) . مانند سازمان، ساختمان، گفتمان، پرسمان و. . .
بسته ی بار
�بسته ی بار � باریک تر از �بار� به تنهایی است.
بار

بپرس