محلل

/mohallel/

    solvent
    resolvent
    one who marries a thrice-divorced woman and dismisses her after consummation of marriage so that she may lawfully marry her former husband

مترادف ها

resolvent (اسم)
حل، محلل، حل مسئله

dissolvent (اسم)
مبطل، گدازنده، حل کننده، محلل

solvent (اسم)
محلل، مایع محلل

پیشنهاد کاربران

قانون نانوشته یعنی
پنجاه درصدِ مشکل" مــــــــحـــــلـــــل" به ریال,
پنجاه دیگررابه نیکی گشودن به دلار. . .
قاضی به رسم داوری مو ازماست می کشد،
امانه هرموی سفیدیعنی زیرمیزی. . .
وقتی مردی زنش را برای بار سوم طلاق میدهد اگر پشیمان شود و بخواهد دوباره آن زن را به نکاح خود در آورد نمی تواند مگر آنکه مردی آن زن را عقد کند و بعد طلاق دهد تا شوهر سابق بتواند دوباره عقدش کند، این شخصی
...
[مشاهده متن کامل]
که زن را بعد از سه طلاقه کردن به عقدسوری خود در میآورد اصطلاحا ( محلل ) گویند، یعنی کسی که کاری را حلال کرده یا باعث حلالیت دو نفر زن و شوهر طلاق گرفته شده.

بپرس