post vacancy stand station place locality point site spot zone age _ ery _ lieu location locus neighborhood ory _ position situation stead where whereabouts
محل. [ م َ ] ( ع مص ) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . قحط سال افتادن. || سعایت کردن نزد سلطان. ( از منتهی الارب ) . سعایت کردن از کسی نزد سلطان. ( از ناظم الاطباء ) . مکر کردن و سعایت کردن. ( مصادراللغه زوزنی ) . مکر و سعایت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . رنج دادن کسی را به سعایت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . محل. [ م ُ ح ُ ] ( ع اِ ) جج ِ محالة. ( منتهی الارب ) . رجوع به محالة شود. محل. [ م َ ح ِ ] ( ع ص ) آنکه برافتد چندانکه درمانده گردد. ( منتهی الارب ) . آنکه برانند او را چندانکه درمانده گردد. ( آنندراج ) . آنکه رانده شود و طرد کرده شود چندان که مانده گردد. ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا
در بسیاری از فتادها ( موردها ) که واژه ی محل یا مکان بکار رفته، به جای آن در پارسی می توان از یکی از پسوندهای جایگه بهره گرفت: محل تولد= زادگاه، زادبوم محل زندگی= زیستگاه، زیستنگاه محل سکونت= نشیمنگاه، زیستگاه، نشیمنکده ... [مشاهده متن کامل]
محل کار= کارسرا محل اقامت= ماندگاه، ماندنگاه محل تجمع= باشگاه، گردگاه محل استقرار= ماندگاه، پایگاه، ستاد محل توقف= ایستگاه محل عبور= گذرگاه محل پارک خودرو= خودروگاه محل اتصال= پیوندگاه محل استراحت= آرامشگاه محل مسابقه= آوردگاه، ورزشگاه محل جنگ= پیکارگاه، آوردگاه، رزمگاه محل پخت و پز= آشپزخانه محل خوردن= خورشگاه، خوراکگاه محل دفن= آرامگاه، گذرگاه محل طلوع= برآمدگاه، خاستگاه محل غروب= فروگاه، فروشدگاه، ایوارگاه و. . .
مَحَلْ به معنی «عمارت یا قصر»، مشتق شده از فارسی محل، ناشی از عربی محلّ که خود برگرفته از حلّ به معنای جای ایستادن یا مکان، مشتق شده است. ترجمه کلمه به عنوان کاخ فقط در قیاس با استفادهٔ آن در اروپا انجام شد، حاکمان مسلمان در هند معمولاً ارگ می ساختند و قسمتی که دارای تزئینات بود یا یک ساختمان مشخص به عنوان کاخ شناخته می شد. محل معمولاً یک خانه تابستانی، مسکن خصوصی یا زمین تقسیم شده مشخص در هند پیش از استقلال است. هم حاکمان مسلمان و هم حاکمان هندو تعداد زیادی محل در هند ساخته اند. ... [مشاهده متن کامل]
ریشه شناسی دیگری برای این کلمه از سانسکریت «ماهالایا» महालय «ساختمان بزرگ» است که به هندی «مهل» महल بدل شد. • آینه محل • هوا محل • هندولا محل • جهانگیر محل • جهانگیری محل به نام جهانگیرشاه • جهاز محل • جال محل • لال محل • لالیتا محل • نور محل • پنج محل، فاتح پور سیکری • پری محل • پراگ محل • شاه جهانی محل بخشی از قلعه آگره به نام شاه جهان • شیش محل یک کاخ مورد استفاده توسط خانواده سلطنتی هند • تاج محل، بوپال • تیرومالای نایاکار محل • ظفر محل
واژه محل یا محلی یا محلی که در عربی رفت اما پارسی است این واژه محل یا محلی در گویش لری بختیاری هست گویش لر بختیاری واژگان اصل پارسی باستان یا پارسی میانه یا پهلوی ساسانی درآن هیچ واژه بیگانه در گویش لربختیاری نیست درنتیجه این واژه یعنی محل یا محلی صد درصد پارسی است.
بنگاه
ارز _ بها _ قیمت .
شیره گل
در اصطلاح حقوقی به معنی ارز یا همان پول هم بکار میره