محضر

/mahzar/

    register office
    registry office
    society
    presence
    disposition
    nature

مترادف ها

presence (اسم)
مجاورت، پیش، حضور، محضر، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، وقوع و تکرار

office of a notary (اسم)
محضر

registry office (اسم)
محضر

پیشنهاد کاربران

حاضر/ غیاب = باش / نباش = آماده / هست / نیست
حضور = پدید
محضر / خدمت = باشِست ( باش اِست ) = قرار حضور / آستان / درگاه /محفل / . . . .
Notary
گاهی از ( محضر ) بجای ( خدمت ) استفاده میشه مثل :
ضمن عرض سلام و صبح بخیر محضر همه ی عزیزان
در جمله ی بالا بجای محضر از خدمت هم میشه استفاده کرد
استشهاد نامه، متنی که ضحاک برای تبرئه خویش به امضای بزرگان حکومت رسانده بود.
در شاهنامه به معنی استشهاد نامه
Rigestery office

بپرس