presence (اسم)مجاورت، پیش، حضور، محضر، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، وقوع و تکرارoffice of a notary (اسم)محضرregistry office (اسم)محضر
حاضر/ غیاب = باش / نباش = آماده / هست / نیستحضور = پدیدمحضر / خدمت = باشِست ( باش اِست ) = قرار حضور / آستان / درگاه /محفل / . . . .Notaryگاهی از ( محضر ) بجای ( خدمت ) استفاده میشه مثل : ضمن عرض سلام و صبح بخیر محضر همه ی عزیزاندر جمله ی بالا بجای محضر از خدمت هم میشه استفاده کرداستشهاد نامه، متنی که ضحاک برای تبرئه خویش به امضای بزرگان حکومت رسانده بود.در شاهنامه به معنی استشهاد نامهRigestery office+ عکس و لینک