محروم

/mahrum/

    barred
    deprived
    disadvantaged
    underprivileged

فارسی به انگلیسی

محروم سازی
disqualification, divestment, divesture, exclusion

محروم شدن
to be deprived

محروم کردن
bereave, debar, deprive, dispossess, divest, rob, strip, dis-, except, shear

محروم کردن از بازی
sideline

محروم کردن از دخول
exclude

محروم کردن از عضویت
exclude

محروم کردن از مشارکت
exclude

مترادف ها

bereaved (صفت)
محروم

deprived (صفت)
محروم، خالی

excluded (صفت)
محروم

divested (صفت)
محروم

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
تَریپا:محروم
می تَوان از واژگانی همچون{کم بهره، بی بهره، نابِکام} بهره برد.
بِدرود!
محروم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی آریایی اینهاست:
تریپ tarip ( اوستایی: tarep )
زیته zite ( سغدی )
بی بهره ( دری )
محروم ماندن یعنی بهره مند نشدن
بادپیما . محروم :
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
بیاد دار محبان بادپیما را.
حافظ.
محروم شدن از نعمت های إلاهی بی إنتهاء، بدترین عذاب هست وجحیم است.
وکسیکه خودش از این نعمتها محروم کند؛ در أوج حماقت سرمیبره.
وبدتراز ان کسیکه دیگران را ار انعم الله محروم ودوری میکند.
"ویسألونک یومئذ عن النعیم"
Underserved محروم
Underserved areas مناطق محروم
تهی دامن
پیشنهاد واژه:
( اُسوَستن ( پیشوند اُس به همراه دیسه دیگری از کارواژه بستن ) یا اُسوَند کردن ) :
کارواژه وَستن ( یا بَستن ) با بُن کنونیِ وَند ( یا بَند ) به چم ارتباط و پیوند دادن میانِ بُنپارهای ( اعضای ) یک گروه است؛ این کارواژه به همراه پیشوند ( اُس، آز، اوز، سِ ) که عملگری برای نشان دادنِ ( به بیرون، بیرونِ ) هست، بیانگر کسی یا چیزی است که در بیرونِ یک شبکه یِ همپیوند گذاشته می شود درحالیکه پیش از این در همبستگی ( ارتباط ) با بُنپارهایِ ( اعضایِ ) آن شبکه بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان آلمانی نیز کارواژه aus. schliessen به چم ( اخراج کردن، بیرون گذاشتن، محروم کردن ) از دو بخش پیشوندی aus ( که همان اوز، اُس، آز، سِ در زبان پارسی است ) و کارواژه schliessen به چم ( بَستن یا وَستن ) است.
بنابراین آنچه برای واژگان ( اخراج کردن، محروم کردن ) پیشنهاد می شود، کارواژه ( اُسوَستن یا سِوَستن ) می باشد.
نکته 1: واژگان بستن یا بَندیدن با واژه آلمانی ( binden ) از یک بُن و ریشه هستند ولی من در بالا schliessen را برابر با ( بَستن یا وَستن ) دانستم.
نکته 2: می توان واژگانی همچون ( اُسوَند، اُسوَسته ( محروم شده، اخراج شده ) ، اُسوَندِش و. . . ساخت.
نکته 3: گمان من این است که کارواژه وَستن تواناییِ پیشوندپذیری بالایی دارد:
برای نمونه کارواژگانی همچون ( اَنوَستن، پیوَستن، اندروَستن، بروَستن، پَدوَستن، اُسوَستن، هموستن ( همبستن ) و. . . )
نکته 4:می توان برای نمونه به جای واژه آلمانی anfuegen واژه ( اَنوَستن ) را به چم ( ضمیمه کردن، اضافه کردن، پیوست کردن ) بکار بُرد.

متضاد بهره مند
excluded
بازداشته شده
در کنار برخی برابرهای بالا یا پیشنهاد کاربران چون �بی بهره� و �نابرخوردار�، کاربرد کارواژه ی �بازداشتن . . . � به آرش �محروم ماندن . . . � و آمیخته واژه هایی بر بنیاد این کارواژه که به آرشِ باریکِ واژه ی از ریشه عربیِ �محروم� است، سزاوار و گره گشا است. نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

�بایستگی آغاز رویش سرمایه داری، پدید آمدن کارگران است. یعنی پدید آمدن گروهی از آدم ها که از خداوندی ( مالکیت ) ابزارهای فرآوری بازداشته شده ( محرومند ) و در فروش نیروی کارِ خویش آزادند. �
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر یکم تیر ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/06/blog - post_91. html

پیشنهاد خود
بی بهره ، بی نثیب
نابرخوردار
نامرد
ناکام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس