محدودیت

/mahdudiyyat/

    cap
    chain
    confinement
    constraint
    curb
    limitation
    parameter
    restraint
    restriction
    shackle
    limbo
    stint
    straitjacket
    stranglehold
    trammel

فارسی به انگلیسی

محدودیت امد و رفت
curfew

محدودیت در ازادی بیان
gag

محدودیت زیاد
millstone

محدودیت سنی
age-limit

مترادف ها

constraint (اسم)
گرفتاری، توقیف، قید، محدودیت، اجبار، اضطرار، فشار

circumscription (اسم)
محدودیت، تعریف، انحصار، فضایامحیط محدود ومشخص شده

limitation (اسم)
شرط، سابقه، محدودیت، تحدید، محدود سازی

restriction (اسم)
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق

finiteness (اسم)
محدودیت، تناهی

finitude (اسم)
محدودیت، پایان پذیری

پیشنهاد کاربران

مرزبندی
کرانش
محدودیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
هیتاتی hitāti ( اوستایی هیته hita: حد به اضافه پسوند مصدر ساز اوستایی تی )
قید
عدم آزادی کامل
چارچوب
حد و مرز
خط قرمز
تنگنا
انحصار
کمبود امکانات مورد نیاز
control measure
کم توانی، ناتوانی
تنگ میدانی . [ ت َ م َ / م ِ] ( حامص مرکب ) کم وسعتی میدان . محدودیت : فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی . خاقانی . رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
دوست گرامی ب. الف. بزرگمهر
شورا، ملت خود واژگانی تازی هستند، نوشته ای که شما آن را بازگو کردید برابر ناکارایی از واژه �شورای حقوق بشر سازمان ملل� را در خود دارد، اگر نمی توانیم واژه ای کارآمد و بجا پیشنهاد دهیم دست کم اگر واژگانی که درهم، نارسا و بدون بار درستی هستند را نگوییم بهتر است .
راهبست ( در برخی باره ها )
نمونه:
�کانادا و ۴۰ کشور دیگر در نشست ꞌشورای هوده ی آدمی سازمان [نامور به] ملت های یگانهꞌ از پکن خواستند، بگذارد بازرسانِ ( ناظران ) ناوابسته ی ( مستقل ) جهانی هر چه زودتر ( سریع تر ) و ꞌبدون هیچ راهبستی ( محدودیتی ) ꞌ از استان ( ایالت ) ꞌسین کیانگꞌ بازرسی کنند. �
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/06/blog - post_607. html

کرانمندی، چارچوب
نمونه:
کرانمندی پدیده های طبیعی
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_1330. html

محدود
کم نداشتن
Limitation
ما می توانیم مانند زبان آذری/ترکی و انگلیسی از بسیاری از واژگان خود بن واژه بسازیم و نباید در اینگونه موارد سختگیری کورکورانه داشته باشیم. بنابراین در زبان پارسی نیز می توان گذر از صفت به بن واژه را آسان گرفت و بن واژه های بسیاری ساخت که آنها خود سازنده واژه های بسیاری دیگر خواهند بود و ژرفای زبان پارسی را ژرفتر خواهند کرد. مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

محدود = تنگیده از بن واژه ی تنگیدن که از صفت تنگ ساخته شده است.
حدود = تنگش
محدود = تنگیده
محدودیت = تنگش / تنگیدگی/تنگمان

در پارسی " مرزینی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
تنگنا
پای بست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس