محدوده

/mahdude/

    frame-work
    bounds
    confines
    environs
    limit
    radius
    realm
    scope
    sphere
    compass
    pale
    reservation
    shot

فارسی به انگلیسی

محدوده زمانی
time limit

محدوده ها
parameter, purlieus

مترادف ها

range (اسم)
دسترسی، حوزه، حدود، محدوده، رسایی، چشم رس، تیر رس، برد، خط مبنا، منحنی مبنا

span (اسم)
ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین

confine (اسم)
حد، محدوده

limited area (اسم)
محدوده

پیشنهاد کاربران

پیرامون. مرزناک.
"دور و بر، پیرادیس، پیرامون، گستره، بخش" از برابر های این واژه هستند.
حدومحدوه
قلمرو
"کرانه" می تواندیکی ازبرابرهای پارسی این واژه باشد.
پیرامون ( در برخی باره ها )
نمونه:
نیروهای امنیتی و ساماندهی ( انتظامی ) ، پیرامونِ ( محدوده ) مجلس و همه ی خیابان های پیرامون ( اطراف ) را قُرُق کرده بودند . . .
threshold
برابر پارسی:
اندکانه ، اندکک، کران مندانه، کران مند، کرانه پذیر، کرانه گستردگی، کمینه، مرزبسته، مرزبستمندانه، مرزین، مرزانگار، کمانه مرز، کمینه مرز، کمانه مرزبندی، کمینه مرزبندی، ناچیز، کمانه گسترش، کمینه گسترش، کمینه بندی، کمانه بندی، کمانه مرزک، کمینه مرزک، کمانه مرزبندی، کمینه مرزبندی
دسترس
سامان
در محدوده عشرت آباد: در سامان عشرت آباد
که در گیلگی بکار می رود
دور و بر
دامنه
گستره
کرانه
حریم
طیف!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس