( محدودة ) محدودة. [ م َ دَ ] ( ع ص ) مؤنث محدود. رجوع به محدود شود.
محدوده. [ م َ دَ ] ( ع ص ) محدودة. حد پیدا کرده. داری حد.
منبع. لغت نامه دهخدا
محدوده: این واژه در عربی از حد ساخته شده که آن هم از اوستایی هیته hita ساخته شده است؛ همتای پارسی اینهاست:
هیتامیچ ( اوستایی: hita با پسوند سغدی میچ )
پاون pāvan ( کردی )
پیرامون. مرزناک.
"دور و بر، پیرادیس، پیرامون، گستره، بخش" از برابر های این واژه هستند.
حدومحدوه
قلمرو
"کرانه" می تواندیکی ازبرابرهای پارسی این واژه باشد.
پیرامون ( در برخی باره ها )
نمونه:
نیروهای امنیتی و ساماندهی ( انتظامی ) ، پیرامونِ ( محدوده ) مجلس و همه ی خیابان های پیرامون ( اطراف ) را قُرُق کرده بودند . . .
threshold
برابر پارسی:
اندکانه ، اندکک، کران مندانه، کران مند، کرانه پذیر، کرانه گستردگی، کمینه، مرزبسته، مرزبستمندانه، مرزین، مرزانگار، کمانه مرز، کمینه مرز، کمانه مرزبندی، کمینه مرزبندی، ناچیز، کمانه گسترش، کمینه گسترش، کمینه بندی، کمانه بندی، کمانه مرزک، کمینه مرزک، کمانه مرزبندی، کمینه مرزبندی
دسترس
سامان
در محدوده عشرت آباد: در سامان عشرت آباد
که در گیلگی بکار می رود
دور و بر
دامنه
گستره
کرانه
حریم
طیف!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)