ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین
confine(اسم)
حد، محدوده
limited area(اسم)
محدوده
پیشنهاد کاربران
پیرامون. مرزناک.
"دور و بر، پیرادیس، پیرامون، گستره، بخش" از برابر های این واژه هستند.
حدومحدوه
قلمرو
"کرانه" می تواندیکی ازبرابرهای پارسی این واژه باشد.
پیرامون ( در برخی باره ها ) نمونه: نیروهای امنیتی و ساماندهی ( انتظامی ) ، پیرامونِ ( محدوده ) مجلس و همه ی خیابان های پیرامون ( اطراف ) را قُرُق کرده بودند . . .