محجوب

/mahjub/

    bashful
    chaste
    coy
    demure
    diffident
    shy
    timid
    self-effacing
    modest

مترادف ها

shy (صفت)
خجل، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، رموک

bashful (صفت)
فروتن، خاضع، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو، فای

timid (صفت)
کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو

unobtrusive (صفت)
ساده، محجوب، فاقد جسارت

diffident (صفت)
محجوب، دارای عدم اتکاء بنفس

decent (صفت)
محجوب، پاک بین، نجیب، اراسته

blate (صفت)
بی رنگ، کودن، کمرو، محجوب، کند

unassertive (صفت)
کمرو، محجوب، افتاده حال

پیشنهاد کاربران

آزرمگین
در شعر به بیتی که حاجب مند باشد محجوب می گویند، حاجب ردیفی ست که پیش از قافیه می آید، بمثال در بیت زیر از سعدی واژهٔ ( یاد ) حاجب است و پیش از قافیهٔ ( ار ) آمده است از این رو این بیت محجوب است.
سخن ماند از عاقلان یادگار
...
[مشاهده متن کامل]

ز سعدی همین یک سخن یاد دار
گفتنش خالی از لطف نیست که برای محجوب بودن یک بیت باید آن بیت مصرّع باشد یعنی هر دو مصراع باقافیه باشند مانند مطلع قصیده و غزل یا تمام بیت های مثنوی.
و حاجب مانند قافیه و ردیف واجب نیست و لزومی ندارد در همهٔ بیت ها تکرار شود، یک شعر می تواند دارای یک بیت محجوب باشد و تمام.

فا
مخفف "فاوا" است.
محجوب و شرمگین
مأخوذ به حیا
ماوراء
از حُجب میاد چون ریشش حُجب هست و معنی حیا را نیز میدهد.

مستور و پنهان
پنهان

بپرس