flank
محاصره کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
با کمر بند بستن، محاصره کردن
محاصره کردن، با تنگ محکم کردن
فرا گرفتن، محاصره کردن، محصور کردن، محاصره شده، احاطه شدن
محاصره کردن
محاصره کردن، اماده کردن، نیرومند کردن، کمربند بستن
بستن، محاصره کردن، راه بند کردن، سدراه کردن
محاصره کردن، احاطه کردن
محاصره کردن، احاطه کردن، دور گرفتن، شامل بودن، دارا بودن، در بر گرفتن، حلقه زدن
محاصره کردن، احاطه کردن، دور زدن، دور کسی یا چیزی را گرفتن
محاصره کردن، مهر و موم کردن
پیشنهاد کاربران
در پارسی میانه: پَروَستن
احاطه کردن دور چیزی
گرد بستن
دربندان دادن . [ دَ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) محاصره دادن . محاصره کردن . حصار دادن :
ملک الموت داده دربندان
حصن عمر ترا و تو خندان .
سنائی .
بر این منوال ایشان را دربندان می دادند و در محاصره بدان درجه مبالغه می نمودند. ( ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 32 ) . اگر اهل حصار بیرون آیند جنگ کند والا دربندان می داده باشد. ( ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 75 ) . رجوع به دربندان شود.
... [مشاهده متن کامل]
ملک الموت داده دربندان
حصن عمر ترا و تو خندان .
سنائی .
بر این منوال ایشان را دربندان می دادند و در محاصره بدان درجه مبالغه می نمودند. ( ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 32 ) . اگر اهل حصار بیرون آیند جنگ کند والا دربندان می داده باشد. ( ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 75 ) . رجوع به دربندان شود.
... [مشاهده متن کامل]
دژبند کردن
گردپیچ کردن
گردپیچ کردن
به محاصرهٔ جایی پرداختن
پیشنهاد واژه: ( خوَنجیدن ) ( بُن کنونی: خوَنج )
در زبان اوستایی به ( پیرامون را گرفتن، محاصره کردن ) ، ( خوَنج ) گفته می شده است.
چنانکه در رویه 391 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:

در زبان اوستایی به ( پیرامون را گرفتن، محاصره کردن ) ، ( خوَنج ) گفته می شده است.
چنانکه در رویه 391 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:

تحت محاصره درآوردن
در محاصره انداختن
گرد گرفتن
در چنگ گرفتن. در دست گرفتن.
دوربند کردن. شهربند کردن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)