مجنون

/majnun/

    non compos mentis
    crazy
    deranged
    distraught
    lunatic
    mad
    insane
    moonstruck
    name of the lover of leyli in a poetical romance by nezami
    demented
    gaga
    madwoman

مترادف ها

insane (اسم)
مجنون

lunatic (اسم)
مجنون، ماه زده

crazy (اسم)
مجنون

maniac (اسم)
مجنون، ادم دیوانه

maniac (صفت)
مجنون، عصبانی، دیوانه وار

crazy (صفت)
مجنون، دیوانه، شوریده، شکاف دار

lunatic (صفت)
مجنون، دیوانه

loco (صفت)
مجنون

insane (صفت)
مجنون، دیوانه، احمقانه، بی عقل

demented (صفت)
مجنون، دیوانه

mad (صفت)
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی

nuts (صفت)
خل، مجنون، دیوانه

amok (صفت)
مجنون

پیشنهاد کاربران

فلاوه
واژه مجنون
معادل ابجد 149
تعداد حروف 5
تلفظ majnun
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: مجانین]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی majnun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

آیامجنون ایرانی بود واز احرار وآزادگان بود که سراینده واژهء حر را برایش آورده است.
در لغت یعنی کسی که جن در او نفوذ کرده و در اصطلاح و عرف یعنی کسی که دیوانه و بی عقل است و بی شعور
شوریده مغز. [ دَ / دِ م َ ] ( ص مرکب ) مجنون . دیوانه . شوریده عقل . آشفته :
شناسنده گر نیست شوریده مغز
نبهره شناسد ز دینار نغز.
نظامی .
جهاندار در کار آن پای لغز
از آن داستان مانده شوریده مغز.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی .
مبادا که شه را رسد پای لغز
که گردد سر ملک شوریده مغز.
نظامی .
عشق او کرد اینچنین شوریده مغزم ورنه بود
سرنوشت آسمانها ابجد طفلانه ام .
صائب .

مست و دیوانه
مجنون:[اصطلاح حقوق] کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.
مجنون در اصل از ماده جن ( بر وزن ظن ) به معنی ستر و پوشش است ، و از آنجا که مجنون چنان است که گوئی عقلش پوشیده شده این تعبیر در باره او به کار می رود ،