مجری

/mejri/

    passage
    canal
    enforced
    executed
    administrator
    enforcer
    presenter
    (one) who executes or enforces
    (small) box
    [bot.] pixidium

فارسی به انگلیسی

مجری برنامه
compre

مجری برنامه بودن
host

مجری برنامه موسیقی
disc jockey

مجری بودن
execute

مجری ثانوی قرارداد
subcontractor

مجری خودگمارده قانون
vigilante

مجری عالی
magistrate

مجری قانون
magistrate

مجری نمایش
showman

مترادف ها

executive (اسم)
مجری، هیئت رئیسه

enforcer (اسم)
مجری

executer (اسم)
مجری

pyxidium (اسم)
مجری

administrative (صفت)
اداری، اجرایی، مجری

executive (صفت)
اجرایی، مجری، جامع

executing (صفت)
مجری

carrying out (صفت)
مجری

پیشنهاد کاربران

مجری تنها به معنی گوینده نیست ، مجری قانون ، مهندس مجری ، پس واژه کلی تری باید در نگر گرفته بشه .
مجری =انجام گر ، انجامنده
میزبان
مُجری mojra در آیین دادرسی مدنیماده ۱۹۵ به معنی قابلیت اجرای حکم است.
واژه مجری کاملا عربی است و از ریشه ی واژه ی عربی أجرى است در پارسی می شود گوینده یعنی واژه مجری صد صد عربی اصل است.
منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
کارگردان، کارچرخان، برگزارکننده، انجام رسان ( بسته به هر باره ی جداگانه )
واژه ی �گوینده� که در بالا از آن چون برابر پارسی �مجری� یاد شده از آرش بسته تری برخوردار بوده و رویهمرفته و بگونه ای دربرگیرنده ( کلی ) برابر درستی برای �مجری� نیست؛ گرچه با بدیده گرفتن درونمایه ی آن می توان آن را در همان چارچوب بسته بکار برد. برخی واژه های دیگر پارسی را نیز بسته به باره ی آن می توان بکار برد؛ حتا در جایی می توان از آمیخته واژه ی �کارچاق کن� نیز سود جست:
...
[مشاهده متن کامل]

مجری ( کارچاق کن ) چنان بند و بستی، آدم پست و فرومایه ای است.
همانگونه که دیده می شود و من پیش تر نیز چندین بار در همین واژه نامه به آن اشاره نموده ام، کاربرد واژه هایی از ریشه ی انیرانی یا دگردیسیده از زبان پارسی ای کژ و کوله شده، هرج و مرج، آشوب و سردرگمی ببار می آورد؛ زبان پارسی را از ریخت می اندازد و ساختار آن را سست می کند؛ تبهکاری بزرگی که در دوره ی کنونی، هم از سوی رژیمی که کار تازیان بیابانگرد سده ها پیش را برای نابودی شناسه های ایرانی به پیش می برد، پی گرفته می شود و هم تارنگاشت های امپریالیستی از آن میان �بی بی سی� و برخی کشورهای دیگر، دانسته و آگاهانه به آن دامن می زنند.

مجری از اجرا ( جاری کردن ) می آید .
خود جاری کردن در بسامد چمی رَواندن ، راندن ، رَوان کردن است .
می توان بە جای مجری برنامه گفت: برنامه رو ، برنامه ران
اجرای برنامه : برنامه رانی
از همین ریشه میتوان واژه سازی زیر را انجام داد :
...
[مشاهده متن کامل]

رَواندار ، راندار ، از مایه گذشته رواند و راند پسوند کُناساز ار : مجری
روانا، رانا ، از مایه اکنون روان و ران پسوند ا : مجری
روانش : اجرا
جاری : رَوَنده ، رَوان
جریان : روند

کارگردان : Director
تدوین گر : Editor
تهیه کننده : Producer
مجری : Media Presenter
مجری ( تلوزیون ) : Television Presenter - Television Host
خبرنگار : Correspondent / on - the - scene reporter
...
[مشاهده متن کامل]

خبرگزاری ( سازمان جمع آوری کنندهٔ اخبار ) : News Agency
گوینده خبر - مجری خبری - مجری اخبار - اخبارگو : News Presenter - Newscaster - Newsreader - News Broadcaster - Anchorman - Anchorwoman - News Anchor - Anchor - شاید News Reporter هم بشه استفاده کرد شاید
گزارشگر ورزشی - مفسر ورزشی : Sports commentator - sports announcer - sportscaster
گزارش ورزشی : Sports Broadcasting
گزارشگر - گزارش نگار : Reporter
روزنامه نگار - ژورنالیست : Journalist
پاپاراتزی : Paparazzi
عکاس : Photographer
فیلمبردار : Cinematographer
نشریات - انتشارات : Publications ( البته گاهی نشریات میشه Journals )

مِجری/medjri : صندوقچه
زبانزد:
نجف رفت و مِجدی کوچکی از پستو آورد، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
مجری/mejri : ( ا. ) ( گفتگو ) صندوقچه
فرهنگ بزرگ سخن
دکتر حسن انوری
انتشارات سخن
انجام رسان
بجای واژه ی از ریشه عربی �مُجری� در اینجا از آمیخته واژه ی �انجام رسان� سود برده ام.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_73. html
مجری ، mojri ، اجرا کننده
مجری mejri ، صندوقچه ، گنجه
برگزارکننده
( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. ) اجراء کننده، جاری کننده.
( implement ( n
عامل اجرا، مجری، ابزار
e. g. judges were trying to be efficient implements of justice
قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
کاربر سهیل نظری و هموطنان عزیز،
ایگرا یا ئگرا شکل اصلی لغت عربی شده ی �اجرا� به معنای انجام، ایفا، بازی و نمایش است که از ریشه پیشا - اسلاو jьgra به دست آمده و امروزه در روسیه به شکل игра igr� در معنای play performance act game acting به کار میرود. ناگفته نماند زبان اسلاوی جزو زبان های هندواروپایی ست که با پارسی همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

لغت ایگرا←اجرا در دیگر زبانها:
در آلمان: agieren
در ایتالیا: agire
در لوکزامبورگ: ag�ieren
در فرانسه: agir
در سوئد: agera
در کاتالان: agir
در اوسه تیا: agir
در هلند: ageren
بدینسان روشن میشود واژگان عربی مجری و مجریون جعلی هستند.

جناب فرکیانی کجا نوشته اجرا از اگرا گرفته شده
خواهشمندم بنمایه هم بفرمایید
اگر اگرا درست
میشوند اگرامند
البته اگراگر هم میشه
اجرایی/پارسیش میشه/انجام گر
مجری/پارسیش میشه/انجامند
مجری تلویریون / انجامنده
اجرا، / انجامی
ایفاگر
درست است که ریشه ی مجری از اجرا و اگرا در پارسی هست ولی ریختش عربیه! - بنابراین برابر مجری = اجرا/اگراکننده یا اجرا/اگراگر میتواند باشد!
تعریف کلی از مجری یعنی اجرا کننده
وقتی میگیم مجری قانون، یعنی اجرا کننده قانون
بهتر است بصورت زیر وزبر نوشته شود تا اشتباه نشود م با همزه میشود اجرا م با فتحه میشود محل جاری شدن اب وغیره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس