مجاورت

/mojAverat/

    vicinity
    neighbourhood
    nearness
    proximity
    apposition
    approximation
    nelghbourhood

مترادف ها

abutment (اسم)
مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سرحدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار

proximity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت

vicinity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی

presence (اسم)
مجاورت، پیش، حضور، محضر، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، وقوع و تکرار

neighborhood (اسم)
مجاورت، همسایگی

adjacency (اسم)
مجاورت، نزدیکی، قرب جوار

surroundings (اسم)
مجاورت، محیط

contiguity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، برخورد، وابستگی، تماس، ربط

propinquity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، شباهت، قرابت، خویشی

juxtaposition (اسم)
مجاورت، پهلوی هم گذاری

vicinage (اسم)
مجاورت، نزدیکی، اهل محل، همسایگی

پیشنهاد کاربران

مجاورت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
همسایگی ( دری )
پَنتَری ( سغدی )
نزدیکی
مُجاوِرَت
کاربُردِ دینی : آستانه گُزینی
مُجاوِر
کاربُردِ دینی : آستانه گَزین
همسایگی
فکر کنمسردی هوا باشه

بپرس