مجال دادن


    permit

پیشنهاد کاربران

فرصت دادن ، اجازه ی عرض اندام دادن ، وقت دادن ، ابتکار عمل به حریف دادن
داو دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) نوبت بازی دادن در نرد و شطرنج. || مجال دادن. مهلت دادن. گذاردن :
هر خری در خرمنش میکرد گاو
کشته را هرگز سگان ندهند داو.
مولوی.
مجال
فرصت دادن
متضاد مجال
فرصت دادن

بپرس