مجال

/majAl/

    opportunity
    leisure
    vantage
    breathing room
    breathing space
    chance
    toehold

فارسی به انگلیسی

مجال پیدا کردن
to lind an opportunity

مجال تنفس
breathing room, breathing space

مجال دادن
permit

مترادف ها

chance (اسم)
تصادف، پا، فرصت، شانس، بخت، مجال

opportunity (اسم)
فرصت، مجال، موقع، دست یافت

leisure (اسم)
فرصت، مجال، اسودگی، تن اسایی، فراغت، وقت کافی

excellent opportunity (اسم)
مجال

lucky chance (اسم)
مجال

پیشنهاد کاربران

دم، دمان، زمان
مجال به گویش بختیاری یعنی موقع، زمان مثل دیر مجال یعنی دیر موقع یا هر مجال یعنیهر زمان
یارگی
ریشه مجال جال است که در اجالتا هم دیده میشود اما می پردازیم به ریشه یابی آن
اگر جال را از جولان بدانیم جال همان جول فارسیست و واژگان عجول و تعجیل و . . از آن ساخته شده اند . جول را گودال میدانیم و گویا از همین رو به کسی که عجله داشت و تو گودالی می افتاد میگفتند جول افتاد یعنی در عمقی افتاد و واژه جول است = عمیق است می باشد و اینکه در واژه جلو یا جولو میتوان باز هم دریافت که جلو افتادگی همان شتابان رفتار کردن بوده و پس افتادن آهسته رفتار کردن که در زبان لاتین هم past به چم گذشته یا پس افتاده چمیده می شود و میتوان دریافت ع. ج. ل از جول و جول از گود یا گول فارسی آمده چرا گول چون به هرکسی که فردی را فریب میداد میگوییم گول خورده است = به چاله افتاده و این همان گود بودن است که با دگردیسی از گود به ریختهای زیر با چمهای گوناگون کاربرد یافته.
...
[مشاهده متن کامل]

گود - > جود
گود - > گول - > مثل گول = فریب یا دوگوله = مغز
گود - >گال - > مثل گالان لاتین
جول - >جولو - >جلو
ریشه ع. ج. ل فارسیست
جولانگاه = مکان فرصت و شتاب ( دقت کنید مکان شتاب ) پس جول یا جلو همان شتاب زدگی بوده که بعدها به کسی که شتاب بیشتری داشته به کاربرد امروزی جلو افتاده میگفتند

زمینه
مدت:زمان
مجال= حوصله، تحمل
فرصت ، درنگ
فرصت - وقت
یارگی، امکان، حوصله، زمان، فرصت، وقت، جولانگاه، عرصه، میدان، توان، جا، محل
استفاده از فرصت

فرصت. درنگ . صبر
فرصت
اجازه دادن
یارگی

این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: پَرپَن ( سنسکریت: پَروَن ) ، دِلیپ ( کردی: ده لیفه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس