متکبر

/motekabber/

    arrogant
    conceited
    proud
    snobbish
    supercilious
    superciliously
    snooty
    uppity

مترادف ها

perky (صفت)
چابک، جسورانه، متکبر، گستاخ

arrogant (صفت)
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین

proud (صفت)
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر

haughty (صفت)
متکبر، مغرور، پر افاده، غراب، والا، باددرسر

conceited (صفت)
متکبر، استعاره

swaggering (صفت)
متکبر

imperious (صفت)
امر، متکبر، مغرور، مبرم، امرانه، تحکمامیز

assuming (صفت)
خود رای، متکبر، خود بین، از خود راضی، خود سر

assumptive (صفت)
متکبر، مغرور، فرضی، فرض مسلم شده

disdainful (صفت)
متکبر، موهن، اهانت اور

high-handed (صفت)
متکبر، سرخود، امرانه

پیشنهاد کاربران

متکبّر: از ریشه کبر، متکبر کسی است که عوامل بیرونی و مشهودی در زندگی او هستند که آن را به مردم نشان می دهد تا خود را بالاتر از آنان قلمداد کند. مثال کسی خودروی قیمتی سوار شده و در مجلسی حاضر می شود تا مردم او را ببینند و بدانند او از آنان بالاتر و بهتر و محترم تر است.
متکبر: کسی که احساسی فراتر از واقعیت در باره ی ارزش ویژگی های خویش دارد که باعث می شود خود را بالاتر یا برتر از دیگران بداند و انتظار دارد احترامی که دلخواه اوست برایش قائل شوند.
( https://www. cnrtl. fr/definition/orgueilleux )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فیرنده firande، گرانسر gerān - sar، سرگران sar - gerān ( دری )
کلانگیر kalāngir، کلانور kalānvar ( خراسانی )
غوراک qurāk ( سغدی )

بزرگ منش، شایسته بزرگی
high - and - mighty
صاحب عُجب ؛ خودپسند. متکبر.
صاحب نخوت : متکبر .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 360 ) .
خود بزرگ بین. در عامیانه: گنده گوز
پُغار = تکبر
پس
پُغارمَند = متکبر
بن مایه: لغت نامه دهخدا
پر از خود. [ پ ُ اَ خوَد / خُدْ ] ( ص مرکب ) متکبر. پرمدّعا. پراِدعا. مختال . مغرور. خودپسند. کله پرباد :
تو از خود پری زان تهی میروی .
سعدی .
ببخشید یه سوال کلمه متکبر با معنی ضرب المثل ( هیچ کاره ی همه کاره ) سازگار است؟
و پیشنهاد من خود شیفته ، مغرور ، لاف زن ( دروغگو )
مرسی
ازخودراضی، بانخوت، پرادعا، خودبین، خودپرست، خودپسند، پرافاده، خودنگر، خودخواه، خودستا، سرگران، کبرآگین، گران سر، گنده دماغ، لاف زن، متفرعن، مستکبر، معجب، خودبزرگ بین، مغرور، نامتواضع
تفرعن
برتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)