متوسل شدن


    appeal
    recourse
    to resort to
    to have recourse to
    to take refuge in

فارسی به انگلیسی

متوسل شدن به
resort, solicit, take

متوسل شدن به خدا
invoke

مترادف ها

resort (فعل)
متوسل شدن، دوباره دسته بندی کردن، متشبث شدن به

پیشنهاد کاربران

دست یاختن ( یازیدن )
استمساک
بهانه قرار دادن
چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث :
دشمن از تو همی گریزد و تو
سخت در دامنش زدستی چنگ.
ناصرخسرو.
می ننگرند عیب گریبان خویش را
در دامن حکایت ما چنگ می زنند.
مجد همگر ( از آنندراج ) .
چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود :
جواهر جست از آن دریای فرهنگ
بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ.
نظامی.
سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.
دست به دامن شدن . . . . . توقع داشتن . . . . . . . انتظار . . . . . گرویدن . . . . . .
به ریش کسی نگریستن ؛ کنایه از متوسل شدن بدو. توقع داشتن از وی :
با در و دشت ساز خاقانی
خانه و خوان ناسزا منگر
تا برون ریشه گیا بینی
ز اندرون ریش ده کیا منگر.
خاقانی.

بپرس