average fair moderate mediocre medium middle so so so-so normal [n.] average mean par indifferent medial middling passable run-of-the-mill intermediate
فارسی به انگلیسی
متوسط الحال
middling, mediocre
متوسط بودن
mediocrity
متوسط چیزی را تعیین کردن
average
متوسط شدن
moderate
متوسط کردن
moderate
مترادف ها
mean(صفت)
خسیس، پست، بد، متوسط، میانی، وسطی، بدجنس، پست فطرت، واقع در وسط، اب زیر کاه
tolerable(صفت)
قابل قبول، متوسط، تحمل پذیر، نسبتا خوب، قابل تحمل، مدارا پذیر
normal(صفت)
معمولی، ساده، متوسط، طبیعی، عادی، معمول، به هنجار
average(صفت)
متوسط، حد وسط، میانی
medium(صفت)
متوسط، معتدل، نیم پز
intermediate(صفت)
متوسط، واسطه، در میان اینده، در میان واقع شونده
middle(صفت)
وسط، متوسط، میانی، میانه، بطرف وسط، وسطی
mediocre(صفت)
وسط، متوسط، حد وسط، میانحال
medial(صفت)
متوسط، میانی، وسطی
middling(صفت)
وسط، متوسط
run-of-the-mill(صفت)
معمولی، متوسط، برجسته نبوده در جنس
پیشنهاد کاربران
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به گوشتان خورده است بهتر از برابر های انگلیسی و عربی شان نیستند؟ ... [مشاهده متن کامل]
همچنین میتوان به جای "حداقل" در گفتگو ها گفت "کَمِ کَم، کمِ کمِش" و به جای "حداکثر" بگوییم "زیادِ زیاد، زیاد زیادِش". برای نمونه: نادرست:حداقل این کار را که میگویم بکنید. درست تر:کَمِ کَمِش این کار را که میگویم بکنید. جای دوری نمی رود که از این واژگان بیگانه بکار نبریم!اگر به جای "میانه" بگویید "مِدیوم" کسی به شما نمیگوید که خیلی خَفَن هستید! بدرود!
Fair
medium
میان مایه
در اوستایی مِدییَه، mediya در انگلیسی مدیوم، medium میتوانیم به کار ببریم: مِدیه mediye، میانه miyaane