distend (فعل)بزرگ کردن، منبسط کردن، باد کردن، متورم شدنbulge (فعل)باد کردن، متورم شدن، جلو دادنinflate (فعل)باد کردن، پف کردن، متورم شدن، پر از باد کردنswell (فعل)باد کردن، پف کردن، متورم شدن، اماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن
صورتم متورم شدهخیز افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) ورم کردن. آماس کردن. آماه کردن. متورم شدن. خیزآوردن. ( یادداشت مؤلف ) .+ عکس و لینک