متوجه شدن


    dig
    discover
    fall
    observe
    remark
    see
    shift
    strike
    spy
    suss

فارسی به انگلیسی

متوجه شدن از دور
espy

متوجه شدن به
to furn to, to face, to address, to take rotice of

متوجه شدن به سویی
cock

مترادف ها

set off (فعل)
عازم شدن، متوجه شدن

pay attention (فعل)
متوجه شدن

پیشنهاد کاربران

کسی که موضوعات را دریافته ، در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند.
سر حساب، ( ) شدن
لهجه و گویش تهرانی
متوجه شدن
درک کردن دریافتن پی بردن فهمیدن
پی بردن، دریافتن
درک کردن
پی بردن
به جای آوردن
سر افتادن ؛ ملتفت شدن. متوجه شدن. دریافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
اقبال ( کردن ) ؛ روی آوردن. متوجه شدن. ( ناظم الاطباء ) : بر آنچه ستوده عقل و پسندیده طبع است اقبال کنم. ( کلیله و دمنه ) .
- روکردن به ؛ توجه کردن به. متوجه کسی شدن : رو کرد به من و گفت. . . ( یادداشت بخط مؤلف ) :
رو به آتش کرد شه کای تندخو
آن جهان سوز طبیعی خوت کو
مولوی.
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی.
از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار می کنی.
سعدی.
یکبار رو چرا به در دل نمی کنند
این ناکسان که زحمت درها همی دهند.
صائب.
جز به سختی نکند وصل بتان رو به کسی
باده ٔ آینه در شیشه ٔ سنگ است اینجا.
صائب ( از آنندراج ) .
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم.
محمدحسین شهریار.

رو نهادن
به خود آمدن
شش صیغه فعل گرفتن، مثال، گرفتی چی شد
در پهلوی " ایاسیدن" برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس