دریافته= متوجه،
متوجه شدی؟= دریافتی؟
واژه متوجه
معادل ابجد 454
تعداد حروف 5
تلفظ mote ( a ) vajjeh
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی: متَوجّه]
مختصات ( مُ تَ وَ جِّ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی motevajjeh
الگوی تکیه WWWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 4
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
تَوَجُّه /مُتوجّه: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد: ( ( توجّهم ( و نه: توجه ام ) به او جلب شد ) ) ؛ ( ( متوجّهش ( و نه متوجه اش ) کرد ) ) ؛ ( ( توجّهی ( و نه توجه ای ) به او نکرد ) ) . و نیز این حرف آخر در حالت اضافه حمزه نمی گیرد: ( ( توجهِ مرا ( و نه توجّهٔ مرا ) به خود جلب کرد ) ) متوجه ِ او ( و نه متوجّهٔ ) او شد ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص ۱۱۹ )
متوجه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پامیال pāmyāl ( پشتو: pāmyāli )
پاماک ( پشتو با پسوند پهلوی آک )
ماپاک māpāk ( سغدی: māpāy با پسوند پهلوی آک )
آمساک āmsāk، ( سغدی: āmsā با پسوند پهلوی آک ) .
متوجه یعنی آگاهی
این کلمه به معنی درک کردن و فهمیدن می باشد
کسی کهموضوات را دریافته و درک کرده و در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند.
درک کرده
چگونه متوجه شدی. چگونه دریافتی
متوجه میشوید
در خواهید یافت
میشه یه نفر برای متوجه هم خانواده بگه
آگاه، بیدار، مراقب، معطوف، ملتفت، مواظب، هشیار
در حال توجه کردن
نگریسته
بسویِ/ رو بسویِ
می توان بجای فراز �متوجه شد/شدم و . . . � از واژه های دید/ دیدم و . . . سود برد.
متوجه عامیانه = حالی
معطوف
در پارسی " نمیده " از بن نمیدن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نمیدگان = متوجهات
نگرورز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)