متوازن

/motevAzen/

    symmetrical
    square
    well-balanced
    equal

فارسی به انگلیسی

متوازن بودن
outbalance

متوازن در شخصیت
level

متوازن کردن
stabilize

مترادف ها

symmetric (صفت)
متناسب، متقارن، برابر، متوازن، هم اندازه

symmetrical (صفت)
متناسب، متقارن، برابر، متوازن، هم اندازه

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

equiponderant (صفت)
معدل، متوازن، هم وزن

پیشنهاد کاربران

پایدار
کم و بیش، همگی برابرهای یاد شده در بالا نارسا هستند و بر بنیاد برگردانی واژه به واژه ( تحت اللفظی ) ساخته شده اند؛ واژه ی از ریشه عربی �متوازن� بسیار نزدیک به �متعادل� و هر دو از دیدگاه چونی ( کیفی ) به آرش �پایدار� در زبان پارسی بکار رفته اند.
متوازی
توازن
کلمه عربی که بی نظیر هستند و بسیار کاربرد
واقعا نمیشه حذفش کرد
همچندان ؛ برابر. مساوی. همان اندازه به همان مقدار : گروهی گفتند چهل وپنجمین بودند [ کشتگان ] و همچندان اسیر بودند. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) . و این منذر را پسری بود نام او نعمان بن المنذر همچندان بهرام بود با او بزرگ همی شد. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .

بپرس