متنفر

/motenaffer/

    disgusted
    allergic
    hater

فارسی به انگلیسی

متنفر از معاشرت
nonsocial, unsocial

متنفر بودن
despise, execrate, hate, loathe

متنفر بودن از
abominate, detest

متنفر شدن
nauseate

متنفر کردن
disgust, nauseate, revolt

متنفر کننده
odious

مترادف ها

abhorring (صفت)
متنفر

hating (صفت)
متنفر

averse (صفت)
متنفر، مخالف، بیزار، برخلاف میل

پیشنهاد کاربران

متنفر: ناخوشایند کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت و رویگردان از آن چیز یا آن کس. ( https://www. cnrtl. fr/definition/abhorre )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بیزار، دلزده ( دری )
نوریژن nurižan ( سغدی: nurežan )
کرکی kerki ( خراسانی )
وقتیکه زیادی میدانی؛ همه ازت مُتَنَفِّر میشن ودوری میکنن؛
چون میترسن حقیقتشان را فاش میشه.
They hate you; when you know much!
I hate you: من ازت متنفرم.
Don't hate yourself.
I hate myself: از خودم متنفرم ( زیادی اشتباه میکنم ) .
بیزار

i am hater you

بیزار

بپرس