متناقض

/motanAqez/

    contradictory
    incongruous
    paradoxical
    inconsistent
    anomalous
    grotesque
    repugnant
    self-contradictory

فارسی به انگلیسی

متناقض بودن
contradict

مترادف ها

contradictory (صفت)
مغایر، مخالف، متناقض، نقیض، متباین، ضد ونقیض

incompatible (صفت)
ناسازگار، ناموافق، ناجور، متناقض، نا مناسب، غیر قابل استعمال با یکدیگر

opposite (صفت)
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو

inconsistent (صفت)
ناجور، متناقض، منافی، مانعهالجمع

conflicting (صفت)
متناقض

repugnant (صفت)
زننده، مخالف، متناقض، عنیف، طاقت فرسا، تنفرانگیز

discrepant (صفت)
متناقض، مورد اختلاف

پیشنهاد کاربران

ناسازگار، نا همسان، نا همگون، پادواژه، در برابر، روبرو، همیستار، واژگون، خلاف آمد
همیستار یا همستیز خوبه
competing
Several people gave competing accounts of the accident
نا همگون
منافی
پارادوکس

بپرس