متمم

/motammem/

    supplement
    complement
    supplementary
    complementary
    continuation
    supplement(ary)
    complement(ary)

فارسی به انگلیسی

متمم پنجم قانون اساسی
fifth amendment

متمم دادن
supplement

متمم زاویه
complement

متمم لگاریتم
antilogarithm

متمم معاهده
protocol

متمم وصیت نامه
codicil

مترادف ها

supplement (اسم)
ضمیمه، الحاق، هم اورد، لاحقه، متمم، مکمل، زاویه مکمل، پس اورد

complement (اسم)
متمم، تعارفات معمولی، تزئینی

complementarity (اسم)
کمال، متمم، تکمیل، متممی، اصل متممیت

complementary (صفت)
متمم، مکمل، تکمیل کننده یکدیگر

supplementary (صفت)
اضافی، متمم، مکمل، تکمیلی، پس اورده، هم اورده

subsidiary (صفت)
فرعی، تابع، کمکی، متمم

پیشنهاد کاربران

واژه متمم
معادل ابجد 520
تعداد حروف 4
تلفظ motammem
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی: متمَّم]
مختصات ( مُ تَ مِّ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی motammem
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

Supplement
همادساز
در فارسی برای این واژه از هم ارز "پیوست" استفاده می شود.
یعنی چیزی که اضافه و الحاق شده است.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
پیوست
بجای واژه ی از ریشه عربی و گوش آزارِ �متمّم� می توان واژه ی پارسی �پیوست� را بکار برد.
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_888. html
باسلام،
دراعلام نظر جناب آقای توسلیان، دو مورد اشتباه وجوددارد:
۱ - واژه "مربوطه"، درعربی وجود ندارد و"مربوط"، صحیح است.
۲ - واژه"پلمپ"، اشتباه است و"پلمب"، که نام فرنگی "سرب"است صحیح است.
کامل کننده ، به اتمام رساننده
در هندسه می توان از واژه های پُرساز یا نودساز به جای متمم بهره گرفت،
کنج پرساز کنجی ست که کنج کناری خود را تا 90 درجه پر می کند.
کنج پساورد یا کنج پشت بند به جای زاویه مکمل.
متمم در ادبیات: به اسم یا گروه اسمی گفته می شود که با یکی از حروف اضافه[به، در، با، از، برای و . . . ] همراه است.
مثال: خروس مغلوب را از رنج و عذاب برهانیدم.
متمم: رنج و عذاب
نشانه متمم: از
متمم در فارسی دو گونه است :
متمم اجباری
متمم اختیاری ( می تواند از جمله حذف شود )
� برگرفته از کتاب دستور کامل فارسی دکتر مرتضی انصار �
مُتَمِم قبل از حرف اضافه می آید. حرف اضافه : از، به، با، برای، در، تا. . .
مانند : امام علی با دشمن جنگید. متمم : با دشمن. با : حرف اضافه. باتشکر🍂
پشت بند ( به کرات در گویش تهرانی شنیده می شود )
در جمله�بزرگ تر از من�در این جمله کلمه متمم ( صفت برتر ) است
متمم اسناد مالکیت: [اصطلاح ثبتی] طبق بند ۳۱۰ مجموعه بخشنامه های ثبتی تا مهرماه ۱۳۶۵، پس از پر شدن ستون هایی که قید انتقالات ملک در صفحات آخر اسناد مالکیت پیش بینی شده، به تقاضای مالک ملک و دستور رئیس اداره
...
[مشاهده متن کامل]
مربوط، دفترچه متمم اسناد مالکیت به سند مالکیت مربوطه ضمیمه و پس از پلمپ با اخذ بها به متقاضی تسلیم می شود.

تمام کننده
علی از مدرسه آمد. در این جمله " مدرسه" متمم است.
کامل کننده
نودساز ( در ریاضی و هندسه )
( = تمام کننده، تکمیلی ) این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
اَکیلاک، اَکیلار ( اَکیل از سنسکریت: اَکهیلا= تمام + «آک، آر» )
نِگیلار، نگیلاک ( نگیل از سنسکریت: نیکهیلَ= تمام + «ار، آک» )
...
[مشاهده متن کامل]

سَمژینار، سمژیناک ( سمژین از سنسکریت: سَمیچینا= تمام + «آک، آر» )
سَوانگار، سَوانگاک ( سوانگ از سنسکریت: سَروانگی= تمام + «آک، آر» )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس