متمدن

/motemadden/

    civil
    civilized

فارسی به انگلیسی

متمدن سازی
civilization

متمدن شدن
civilize

متمدن کردن
civilize, humanize

متمدن کننده
humane

مترادف ها

civil (صفت)
مدنی، کشوری، غیر نظامی، حقوقی، متمدن، عرفی، با ادب، مودب

civilized (صفت)
متمدن

cultivated (صفت)
متمدن

پیشنهاد کاربران

متمدن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کنسیک kansik ( سغدی: کنثچیک kanşcik )
شهریور
نام یکی از ماه های پارسی نیز هست. از این رو این چم می تواند نمای زیبایی به این واژه بدهد.
مُتِمَدِّن: ١. فرهنگ - پیشه، فرهنگ - بنیاد ٢. شهرنشین، شهرگرا، شهری، شهرآیین
غیر وحشی ، اهلی و خوب
کسی که درجایی ساکن است
دارای تمدن
تمدد
کسی که در جایی ساکن است و مالک آنجا

دارای تمدن
کسی که در جایی ساکن است
هم خانواده تمدن
تمدن
متمدن
تمدد

بپرس