متمایل

/motemAyel/

    inclined
    disposed
    able _
    apt
    fellow traveler
    given
    philo-
    leaner
    like
    ready
    willing
    lief

فارسی به انگلیسی

متمایل به
acious _, ive _, prone, subject

متمایل به بیرون زدن
extrusive

متمایل به تحرک و گردش
rangy

متمایل به تغییر دایم
mutable

متمایل به تقلید
mimic

متمایل به خاکستری
grayish

متمایل به خودکشی
suicidal

متمایل به زرد
straw, yellowish

متمایل به زردی
yellowy

متمایل به سوسیالیسم
socialistic

متمایل به عفو و گذشت
forgiving

متمایل به قرمز
reddish

متمایل به گذشته اندیشی
reminiscent

متمایل به گریه و زاری
weepy

متمایل به منفجر شدن
explosive

متمایل به نارنجی
orangey, orangy

متمایل به ورقلمبیدن
extrusive

متمایل به کاربرد واژه های خودمانی
slangy

متمایل بودن
tend, lean

متمایل کردن
incline, predispose, prepossess

مترادف ها

apt (صفت)
قابل، مستعد، شایسته، اماده، مناسب، زرنگ، متمایل، در خور

disposed (صفت)
مستعد، متمایل، مایل

amenable (صفت)
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی

avid (صفت)
مشتاق، ارزومند، متمایل، ازمند، حریص، پولکی

bowed (صفت)
متمایل، خمیده، متمایل به پایین

inclined (صفت)
متمایل، خم، مایل، سراشیب، سرازیر

prone (صفت)
متمایل، دمر

liable (صفت)
متمایل، مسئول، قابل پرداخت

fain (صفت)
متمایل، نا چار، بخشنودی

predisposed (صفت)
متمایل

tendencious (صفت)
متمایل، رسیدگی کننده، دارای گرایش ویژه و عمدی

tendentious (صفت)
متمایل، رسیدگی کننده، دارای گرایش ویژه و عمدی

پیشنهاد کاربران

بپرس