متلاشی شدنdecay, decompose, destroy, disintegrate, dissolve, shatter, squashمتلاشی کردنdecompose, destroy, disintegrate, shatter
آش و لاشتار و مار《 پارسی را پاس بِداریم 》مُتِلاشی واکاویِ واژه ی فَرکَستَن یا فَکَستَن :فَرکَستَن : فَر - کَس - ت - اَنفَکَستَن : فَ - کَس - ت - اَنفَر - = بیش ، بَسکَس = کاست ، کاه ، کَم ، کِه ( کِهتَر ) ... [مشاهده متن کامل] ت = نِشانه یِ زَمانِ گُزَشتهاَن = نِشانه یِ کَردَنفَرکَستَن/ فَکَستَن/ فَرکاستَن/فَرکَهیدَن/ فَکَهیدَن/ فَرکاهیدَن : بیش اَز اَندازه کَم شُدَنواژه های دیگَر :فُروپاشیدَن ، فُروریختَن ، فُروگُسَستَن ، فُروگُسیختَن ، پَراکَندَن ، پَراپاشیدَن ، پَراگُسیختَن ، پَراریختَنامروزه به انسان متشخصی گفته میشودک لاشی بازی هایش را یواشکی انجام میدهددر پهلوی " فرکست farakast " که گفته می شود واژه فکستنی پارسی نیز از همین ریشه می باشد، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو. فرکستن = متلاشی شدن+ عکس و لینک