convince, persuade, retire, win, to convince, to pension off
متقاعد کردنی
persuadable
متقاعد کننده
persuasive, cogent, persuader, persuasion
مترادف ها
sure(صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا
retired(صفت)
منزوی، متقاعد، بازنشسته، خلوت
convinced(صفت)
متقاعد
pensionable(صفت)
متقاعد
پیشنهاد کاربران
به باور/ باوری رسیدن
گرفتار شده - تسلیم شده
باور شد، باورمند شد، خرسند، خوشنود، بهکام، دلخوش
در هر جایی چمی یا معنایی دیگر دارد و می شود این واژه ها را در هرجا که نیاز است بکار برد: باور ، باز ایستادن. بازداشتن. باز ایستنده. دست بردار ، وامانده. کناره گیری ، آماده پذیرش