متقاعد

/moteqA~ed/

    convinced
    retired
    superannuated

فارسی به انگلیسی

متقاعد سازی
persuasion

متقاعد شدن
retire, to be convinced, to be pensioned off

متقاعد کردن
convince, persuade, retire, win, to convince, to pension off

متقاعد کردنی
persuadable

متقاعد کننده
persuasive, cogent, persuader, persuasion

مترادف ها

sure (صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا

retired (صفت)
منزوی، متقاعد، بازنشسته، خلوت

convinced (صفت)
متقاعد

pensionable (صفت)
متقاعد

پیشنهاد کاربران

به باور/ باوری رسیدن
گرفتار شده - تسلیم شده
باور شد، باورمند شد، خرسند، خوشنود، بهکام، دلخوش
در هر جایی چمی یا معنایی دیگر دارد و می شود این واژه ها را در هرجا که نیاز است بکار برد:
باور ، باز ایستادن. بازداشتن. باز ایستنده. دست بردار ، وامانده. کناره گیری ، آماده پذیرش
مجاب - کناره گیرنده از کاری

بپرس