متقابل

/moteqAbel/

    reciprocal
    alternate
    bilateral
    inter- mutual
    inter-
    return
    two-way
    [geom.] corresponding

مترادف ها

polar (صفت)
متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب

mutual (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین

reciprocal (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل

reciprocating (صفت)
متقابل

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
تَکاتَک، تیگاتیگ
متقابل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
برامبر berāmbartas ( کردی )
" همگو ":متقابل.
تقابل:" همگوی. "
در قبال:" در گفت. . "
مقابله:" گویمان ".
دوسویه.
بِدرود!
برابرش:متقابل.
برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
...
[مشاهده متن کامل]

دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه:
برابری: تقابل.
ناساز و ناسازی: منافی و منافات.
انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف.
داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه.
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض.
...
[مشاهده متن کامل]

آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد.
بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف.
امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

همانند
Mutual
درواقع ، همچنین ، برای من هم همینطور، یه ارتباط دو طرفه مثلا طرف میگه دوست دارم طرف مقابل میگه اوه حست متقابله! یعنی منم دوست دارم.
تعامل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)