متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب
mutual(صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین
reciprocal(صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل
reciprocating(صفت)
متقابل
پیشنهاد کاربران
برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) : برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام ) ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات. انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام ) ... [مشاهده متن کامل]
دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی ) پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است ) آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام ) بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام ) پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه: برابری: تقابل. ناساز و ناسازی: منافی و منافات. انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف. داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه. پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ... [مشاهده متن کامل]
آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد. بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف. امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم. پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
همانند
Mutual
درواقع ، همچنین ، برای من هم همینطور، یه ارتباط دو طرفه مثلا طرف میگه دوست دارم طرف مقابل میگه اوه حست متقابله! یعنی منم دوست دارم.