متعصب

/mote~asseb/

    bigoted
    prejudiced
    fanatical
    dogmatic
    opinionated
    sectarian
    narrow-minded
    bigot
    doctrinaire
    dogmatist
    fanatic
    hidebound
    intolerant
    narrow
    self-opinionated
    zealot
    zealous
    bigoted person

فارسی به انگلیسی

متعصب مذهبی
enthusiast

مترادف ها

fanatic (اسم)
متعصب، شخص متعصب

zealot (اسم)
طرفدار، متعصب، مجاهد، فدایی، جانفشان، ادم متعصب یا هواخواه

dogmatist (اسم)
متعصب، کوتاه فکر

zealous person (اسم)
متعصب

bigot (اسم)
طرفدار، متعصب، ادم ریاکار، ادم خرافاتی

furious (صفت)
خشمگین، خشمناک، متعصب، عصبانی، اتشی

bigoted (صفت)
متعصب، متعصب و سرسخت

fanatical (صفت)
دیوانه، متعصب، شخص متعصب، دارای احساسات شدید، دارای روح پلید، خرافات پرست، خرافاتی

zealous (صفت)
متعصب، غیور، مجاهد، خرافاتی، باغیرت

intolerant (صفت)
متعصب، بی گذشت، زیر بار نرو

rabid (صفت)
بد اخلاق، خشمگین، متعصب، هار، وابسته به هاری

dogmatic (صفت)
متعصب، جزمی، کوته فکر

hard-shell (صفت)
سخت، متعصب، سخت پوست، کاسه دار

پیشنهاد کاربران

سلیم
متعصب: کور اندیش.
کور باور
مُتَعَصِّب بی سواد خطرناکتر از دشمن بادانش ومنطق وپایبند به اصول!
مُتَعَصِّب با مُتَعَصَّب و مُتَعَسِّب اشتباه نگیر!
مُتَعَصِّب مُتَعَسِّف من الجهل.
مُتَعَصِّب للعلم والحق مُجاهد فی سبیل الله.
افراد بی حوصله
غیور
بَرنایِشتَنده.
پِیوَرزنده.
کوردل. . . دگم. . . بداندیش. . . .
این واژه ریشه ای ایرانی دارد:
لغت ئسبasab که عرب آنرا عصب مینویسد به معنای برانگیخته شونده هیجانی شونده است که در سنسکریت به شکلआसव Asava به معنای برانگیخته شونده exciting آمده است. همتاهای لغت عصب به معنای برانگیختن excite در زبانهای دیگر:
...
[مشاهده متن کامل]


در ایسلند: espa
در ارمنستان: հուզել ( huzel )
در کروواسی - بوسنی:uzbuditi
در دانمارک: hides

دانستنی است لغت عصبانی→ئسپانی ( ئسـَ=بسیار پانی=خشمگین. پست واژه عصبانی را ببینید ) همریشه با عصب نیست و نمیتوان به جای �عصبانی شد� جمله �عصبی شد� را به کار بُرد زیرا اولی به معنای �خشمگین شد� ولی دومی به معنای �هیجانی شد� است.

دگم
جزم اندیش خشک اندیش
این واژه عربی است و پارسی جایگزین این است:
آساگ ور âsâgvar ( سغدی: âsâż: تعصب + پسوند ور )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس