متعادل

/mote~Adel/

    levelheaded
    centrist
    composed
    even-tempered
    medium
    moderate
    modest
    reasonable
    regular
    well-adjusted

فارسی به انگلیسی

متعادل در خلق و خو
even

متعادل در شخصیت
level

متعادل ساز
modifier

متعادل سازی
moderation

متعادل شدن
balance

متعادل کردن
balance, counterpoise, qualify, stabilize

متعادل کردن هواپیما
trim

متعادل کردن کشتی
trim

مترادف ها

moderate (صفت)
مناسب، محدود، ارام، متعادل، ملایم، میانه رو، معتدل

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

even (صفت)
درست، مساوی، متعادل، صاف، هموار، مسطح

equivalent (صفت)
مشابه، متعادل، مقابل، برابر، هم معنی، معادل، هم ارز، همچند، قابل تعویض

balanced (صفت)
متعادل

پیشنهاد کاربران

مُتِعادِل: ١. همسنگ، هموَزن، برابر، تراز، ترازمند؛ یکسان ٢. میانەرو، پایدار، پابرجا، استوار
پایدار
واژه ی از ریشه عربی �متعادل� بسیار نزدیک به �متوازن� و هر دو از دیدگاه چونی ( کیفی ) ، بیش تر به آرش �پایدار� در زبان پارسی بکار رفته اند.
ترازیسته

بپرس