متصدی

/motesaddi/

    in charge
    attendant
    (person) in charge
    crewman
    custodian
    incumbent
    keeper
    operator
    tender

فارسی به انگلیسی

متصدی اژانس تبلیغاتی
press agent

متصدی اسب ها
groom

متصدی اسباب کشی
mover

متصدی اصطبل اسب های کرایه ای
liveryman

متصدی اطلاعات
receptionist

متصدی اعلام برنامه
linkman

متصدی امور مالی و بلیت و بار
purser

متصدی انبار
stockman

متصدی باجه
teller

متصدی بار
bartender

متصدی برج مراقبت
air-traffic controller

متصدی پاک کردن جایی
cleaner

متصدی پیشین
precursor, predecessor

متصدی تازی ها در شکار با تازی
whipper-in

متصدی تبلیغات
press agent

متصدی ترمز در راهاهن
brakeman

متصدی ثبت و ارسال کالا
shipping clerk

متصدی جامه شویی و اطو و خدمات شخصی هتل
valet

متصدی چند کار
handyman

متصدی حراج
auctioneer

مترادف ها

superior (اسم)
مافوق، رئیس، متصدی

head (اسم)
سر، عنوان، سالار، نوک، رئیس، سرصفحه، رهبر، متصدی، کله، راس، دماغه، انتها، سار، موی سر، ابتداء

manager (اسم)
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان

director (اسم)
مدیر، رئیس، متصدی، فرنشین، کارگردان، هدایت کننده، اداره کننده

foreman (اسم)
مدیر، متصدی، مباشر، سرکارگر، سر عمله

superintendent (اسم)
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر

warden (اسم)
سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی

chief (اسم)
سر، فرمانده، سالار، پیشرو، رئیس، متصدی، سرور، سید، قائد، سر دسته

operator (اسم)
عامل، متصدی، ماشین چی، ماشین کار، عمل کننده، اپراتور، گرداننده، تلفن چی

overseer (اسم)
سرپرست، ناظر، متصدی، مباشر

boss (اسم)
رئیس، ارباب، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، رئیس کارفرما، خواجه

پیشنهاد کاربران

The person on duty
curator
متعصدی یعنی خوب و دقیق و همکاره بدون عیب و ایرادعالی 👌20
Receptionist
مسئول _ سرپرست
کاربلد

بپرس