divorcee (اسم)متروکه، زن مطلقه، زن طلاق گرفتهabandoned (صفت)متروکه، متروکobsolete (صفت)متروکه، متروک، منسوخ، کهنه، غیر متداول، از کار افتاده، مهجورleft (صفت)متروکه، متروک، چپforlorn (صفت)متروکه، متروک، بی چاره، بی کس، درمانده
متروکه ریشه ترک داره به معنای ترک کردن متروکه یعنی ترک شده برابر پارسی از می شود رها شده بومی اش می شود ترک شدهدست بداشته ؛ متروک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .رها شده+ عکس و لینک