متروک

/matruk/

    abandoned
    obsolete
    desolate
    forlorn
    forsaken
    castoff
    godforsaken

مترادف ها

abandoned (صفت)
متروکه، متروک

obsolete (صفت)
متروکه، متروک، منسوخ، کهنه، غیر متداول، از کار افتاده، مهجور

left (صفت)
متروکه، متروک، چپ

forlorn (صفت)
متروکه، متروک، بی چاره، بی کس، درمانده

desolate (صفت)
متروک، خراب، ویران، حزین، بی جمعیت

derelict (صفت)
متروک، بی سرپرست، ترک شده به وسیله مالک یا قیم

lonely (صفت)
متروک، تنها، بی کس، خلوت، بی یار، بیغوله

antiquated (صفت)
متروک، منسوخ، قدیمی، کهنه

lorn (صفت)
متروک، نومید، گم شده، از دست رفته، نابود شده، بر باد رفته

پیشنهاد کاربران

متروک. [ م َ ] ( ع ص ) گذاشته شده. ( آنندراج ) . واگذاشته شده. ( ناظم الاطباء ) . ترک شده. رهاشده : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. . . و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته. . . و علم متروک و جهل مطلوب. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 56 ) . || ساقطشده. || رد شده و قبول ناشده. || باطل شده و منسوخ و نسخ شده. ( ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- مال متروک ؛ ملکی که از میت بماند. ( آنندراج ) . مالی که از شخص مرده باقی ماند. ( از ناظم الاطباء ) .
- متروک الاستعمال ؛ نامستعمل و منسوخ و باطل. ( ناظم الاطباء ) .
- متروک شدن ؛ ترک شدن. رهاشدن :
شده متروک از آن تصویر مانی
شده منسوخ از آن تمثال آذر.
مسعودسعد.
|| ( اصطلاح حدیث ) در نزد محدثان حدیثی است که راوی آن به دروغ متهم باشد و آن حدیث جز از وی از کسی دیگر روایت نشده ، و طریق روایت نیز مخالف قواعد علم حدیث باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 169 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

متروک ( به انگلیسی: Abandoned ) یک فیلم سینمایی بوسنیایی درام، به کارگردانی آدیس باکراچ، تهیه کنندگی آلمیر شاهینوویچ و ماری - آنی کست است. ستاره های فیلم عبارتنداز: میرا فورلن، تونی گرا، میرساد توکا و میرلا لامبیک.
...
[مشاهده متن کامل]

فیلم متروک ( ۲۰۱۱ ) داستان پسری از خانه است که می کوشد ریشه های بوجود آمدن کودکان بی سرپناه را بشناسد.

متروک
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/متروک_(فیلم_۲۰۱۰)
دست بداشته ؛ متروک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
برافتاده. [ ب َ اُ دَ /دِ ] ( ن مف مرکب ) افتاده. || منسوخ. دمده. ورافتاده. || مغلوب و ناتوان. ( آنندراج ) . مغلوب و عاجز و ناتوان. ( ناظم الاطباء ) :
برقع عارض تو عافیت دلها برد
عافیت بار برافتاده دور قمر است.
سلمان ( آنندراج ) .
|| مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود.
تیره ای در طایفه باورصاد
در زبان لری بختیاری به معنی
اینجا را ترک نکن. راهی نشو
نام اولادی در طایفه موری دور کی
ایل بختیاری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
موکْسیک، موکسیت ( موکْس از سنسکریت: موکسَ= تَرک + پسوند یاتیکی ( مفعولی ) «یک» ( پهلوی ) «یت» سنسکریت )
یوتْریک، یوتْریت ( یوتْر= ترک؛ سنسکریت + «یک، یت» )
...
[مشاهده متن کامل]

وَرجیک، وَرجیت ( ورج = ترک؛ سنسکریت + «یک، یت» )
تیاژیک، تیاژیت ( تیاژ از سنسکریت: تیاج= ترک + «یک، یت» )
یوجیتیک ( یوجیت از سنسکریت: یوجهیتَ= ترک + «یک» )
آپاکیت ( آپاک از سنسکریت: آپاکْر= ترک + «یت» )
پَریخَگ ( پَریخ= ترک؛ پهلوی + پسوند یاتیکی «اگ» )
هَندیسیک، هَندیسیت، ( هَندیس = ترک؛ اوستایی + «یک، یت» )