متراکم

/moterAkem/

    condensed
    accumulative
    compact
    dense
    gross
    serried
    heaped up

فارسی به انگلیسی

متراکم شدن
gather

متراکم کردن
compact, compress

متراکم کننده
compressor

مترادف ها

heaped (صفت)
مشبع، متراکم

accumulated (صفت)
جمع شده، متراکم، فراهم

aggregate (صفت)
جمع شده، متراکم، انبوه، بهم پیوسته، جمع امده

dense (صفت)
سفت، متراکم، محکم، انبوه، احمق، غلیظ، پر پشت، چگال، خنگ، متکاثف

compact (صفت)
متراکم، محکم، بهم پیوسته، غلیظ، جمع و جور

compressed (صفت)
متراکم، محکم، فشرده

condensed (صفت)
متراکم، فشرده، چگالیده، تغلیظ شده، منقبض شده

stagnant (صفت)
متراکم، راکد، کساد، ایستا، بدون حرکت

پیشنهاد کاربران

چند برابرواژه ی پارسی در کنار هم:
۱: لطیف و کثیف: نرمینه و سختینه.
۲: رقیق و غلیظ: کم مایه و پرمایه.
۳: متکاثف و متخلخل: چَگال و تَنُک.
۴: متراکم: انبوه، انباشته.
پارسی را پاس بداریم: )
پر پشت
بیشتر . فشرده تر.
مشبع . . . . انباشته . . . . . . . غلیظ . . . . فشرده . . . . .
فشرده سازی، جمع کردن
گرد اورنده
مبنی بر کنکور سراسری92

بپرس