regret
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
غمگین، ناجور، پشیمان، بد بخت، متاسف، متاثر
پشیمان، نادم، متاسف، پر تاسف، متاثر، نامراد
متاسف، متاثر
پیشنهاد کاربران
متأسف. [ م ُ ت َ ءَس ْ س ِ ] ( ع ص ) دریغکننده و درد خورنده و اندوهگین. ( آنندراج ) . کسی که تأسف دارد. ( ناظم الاطباء ) . مهموم و محزون و کسی که دریغ می خورد و اندوهگین است. ( ناظم الاطباء ) : که عدل او ملجاءملهوفان و فضل او منجای متأسفان است. ( سندبادنامه ص 216 ) . پس از همه راضی باشد نه بر هیچ فائت متأسف. ( اوصاف الاشراف ) . و رجوع به تأسف و ماده بعد شود.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
دژم ، اندوهناک، ناشاد
متأسفانه:آزرده خاطر، غمگین
غمگین و آزرده خاطر
افسوسمند
( به معنای دارنده افسوس، یا کسی که افسوس در دل دارد. همچون دردمند، مستمند، آزمند و . . . )
( به معنای دارنده افسوس، یا کسی که افسوس در دل دارد. همچون دردمند، مستمند، آزمند و . . . )
دریغخوار ، دریغ خوار
برای اظهار احساسی که در پسِ از دست دادن
یا از دست رفتن چیزی با ارزش به وجود می آید.
یا از دست رفتن چیزی با ارزش به وجود می آید.
متاسف = افسوس
درست توضیح بدین
پشیمان - مغموم - دریغ مند
همتون تکرارین
نادم
این واژه اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
موژین mužin ( پارسی دری )
ویوئین vayuïn ( اوستایی: vayuï+ ین )
باووسین bâvus - in ( اوستایی: bâvuya+ ین )
موژین mužin ( پارسی دری )
ویوئین vayuïn ( اوستایی: vayuï+ ین )
باووسین bâvus - in ( اوستایی: bâvuya+ ین )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)