مبهم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
گوفره gufre ( اوستایی: gufra )
موئیروس muirus ( اوستایی )
ویهور vihur ( مانوی: vihurid )
سرگم sargom ( خراسانی )
چیزی که آشکار نیست را مبهم می نامیم. پس می توان واژه ناآشکار را به کار برد.
چیزهایی که پیچیده و یا گیج کننده باشد را هم مبهم می نامیم پس می توان واژه های پیچیده و گیجاننده ( گیج کننده ) را به کار برد.
... [مشاهده متن کامل]
مبهم
گویش:mobham
ریشه از:عربی
برابر پارسی:نا آشکار، پیچیده، گیج کننده، گیجاننده
ناآشکار. [ ش ْ / ش ِ ] ( ص مرکب ) ناپدید. ناپیدا. خفی . غیر مکشوف . نامشهود. نامرئی . نهفته . || تاریک . مقابل روشن . مبهم . غیر واضح . در پرده . مقابل آشکار. رجوع به آشکار شود.
تودرتو، پیچیده، سردرگم، ناروشن، مِه آلود و . . .
این واژه ی از ریشه عربی به آرش ها و مانش های گوناگون در پارسی بکار گرفته شده است. دنباله ی آنچه در بالا آوردم را می توان پی گرفت و واژه های پارسی جانشین دیگری نیز برای آن یافت که بسته به ساختار هر گزاره می توانند بکار گرفته شوند.
ابهام و مبهم و وهم و مبهوت[ عربی] هستند
یعنی بارز نبودن
معادل فارسی ندارد
بهتر هست پنهانی استفاده شود
کلمه مبهم و ابهام از ماده _ ب _ ه - م - است که به معنای ساده و بی رنگ بودن و یا یک رنگ داشتن چیزی است ، به طوری که رنگ دیگر با رنگ اصلی آن مخلوط نشده باشد، و رنگ مختلف نداشته باشد.
مِهال = ابهام
مِهالین = مبهم
مِهالیدن = مبهم کردن
وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن
وامِهالِش = توضیح
{مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند همانندساز �ال� ( همچون چنگ � چنگال، گود � گودال و . . . ) . در کل یعنی چیزی چون مه که با وجودش نمی توان معنا را به خوبی دید}
... [مشاهده متن کامل]
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
مبهم : کلمه ی مبهم با واژه ی بهیمة هم ریشه است . بهیمة از ماده بهمة ( بر وزن تهمه ) در اصل به معنی سنگ محکم است لذا به هر چیز که درک آن مشکل باشد مبهم گفته میشود . و بتمام حیوانات که دارای نطق و سخن نیستند
... [مشاهده متن کامل] ، بهیمه اطلاق میشود ، زیرا صدای آنها دارای ابهام است اما معمولا این کلمه را فقط در مورد چهار پایان بکار می برند ، و درندگان و پرندگان را شامل نمیشود .
نامعلوم
ناشناخته
دو سویه
ambiguous
Vague
نامفهوم . واضع نبودن
murky
غامض
پوشیده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گوفرا gufrã ( اوستایی: گوفْرَ )
موئیروس muirus ( اوستایی )
اَپیتاک apitãk ( پهلوی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)