مبنا

/mabnA/

    basis
    foundation
    base
    principle
    tenet

فارسی به انگلیسی

مبنا قرار دادن
found, postulate, predicate, base

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

basis (اسم)
ماخذ، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، بنیان، مستمسک

foundation (اسم)
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسه خیریه

radix (اسم)
پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمه اولیه، منبع اصلی

پیشنهاد کاربران

بن
سنگپایه ( در بسیاری باره ها )
نمونه:
هنگامی که نخستین سنگپایه های هستی جانداران ( گیاهان و جانوران ) با پیدایش �اسیدهای امینه� و انباشتگی گام بگام آن ها در اقیانوس های گرم نخستین که شاید ده ها میلیون سال بدرازا کشیده باشد، کالبدی راستین یافت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html

این رو تازیها از // بن // گرفته و واژه های دیگری از آن ساخته اند . . . . .
basis
طبق
مبنایی = اصلی و اساسی
یعنی اصل و پایه یک چیزی 🙃
این واژه و واژه های هم خانواده آن از واژه بن ایرانی گرفته شده اند
مبنا
اساس، اصل، بنیاد، بنیان، پایه، شالده، شالوده
ویژگی
مبنا:
پایه، اساس، اصل، ریشه، شالوده، بنیاد یا بنیان چیزی یا نظری یا کاری یا امری را گویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس