مبل

/mobl/

    furniture

فارسی به انگلیسی

مبل ساز
cabinetmaker, upholsterer, furniture - maker

مبل سازی
upholstery

مبل و وسایل منزل
appointments

مبل کوسنی
pouf

مترادف ها

furniture (اسم)
سامان، اسباب، مبل، وسایل، اثاثه، اثای خانه، پایه مبل و صندلی

پیشنهاد کاربران

واژه مبل
معادل ابجد 72
تعداد حروف 3
تلفظ mobel[l]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی: مبلّ] [قدیمی]
مختصات ( مُ بِ ) [ ع . ابلال ] ( اِفا. )
آواشناسی mobl
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
از قدیم پادشاهان ایرانی بر تخت مینشستند و چون مبل دسته هم دارد یک ترکیب از دسته و تخت
تختاس
اُرنگ= مبل= کاچال، کدابزار
سندلی راهتی تُشک مندی که از اسپهان ایران به فرانسه رفت.
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
یک مبل ( a sofa )
سوف ( sofa ) مساوی با مبل
صندلی که عموما نرم است و راحت و همیشه هم تک نفره نیست گاهی چند نفره است
"مبل" واژه ای فرانسوی است.
معادل فارسی: نشیمن = صندلی تُشَک دار
صندلی ( chair )
نشیمن ( sofa )
صندلی دسته دار = نشیمن تک نفره ( armchair )
مبل تک نفره armchair
مبل دو نفره loveseat
کاناپه sofa

مبل تک نفره armchair
مبل دو نفره love chair
کاناپه sofa
مبلکلاسیک_کلمه ی فرانسوی
مبل=دربره چین ( در بر محیط چینده می شود ) .
کاناپه
Sofa
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس