مبطل

/mobtel/

    invalidating
    rendering null
    cancelling
    [adj.] invalidating

مترادف ها

dissolvent (اسم)
مبطل، گدازنده، حل کننده، محلل

diriment (صفت)
مبطل

پیشنهاد کاربران

سلیم
مبطل: ناشایست
مبطل : مبطل اسم فاعل یعنی باطل کننده ، فاسدمفسد هم بهش میگن
باطل کننده
مبطل از ماده ابطال در لغت معانی مختلفی دارد: باطل کردن چیزى , دروغ گفتن ، شوخی و استهزاء نمودن ، و امر باطلی را مطرح کردن.
در پارسی پترانگر paterangar " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.