منبسط، منبسط شده، بسط یافته، مبسوط
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
مبسوط از بسیط: آسان.
وبه معانی ذکر شده ( دامنه دار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع ) کاملاً اشتباه هست.
مبحث مبسوط: عباره اشتباه وبه معنی بحث مفصّل نیست.
سُفره بساط شد: ای یه جوری چیده شد تا براحتی وبشکل بسیط دیده بشود وازش بهره گیرد. ( نه اینکه گسترده شد ) .
... [مشاهده متن کامل]
گسترده شد . . . حاصل ساده شدن ( بسیط ) ؛ نه اصل معنای کلمه.
مبسوط ( لبنانی - سوری - اردنی . . . ) : شاد وخوشحالی مانند سادگی کودکان. که باعث گشادی لب ها میشه.
. . . .
بنحو دیگر:
بَسَط - بسیط - بساط . . . : هرچی ساده کنیدکه باعث گسترش وگشادی ودامنه دار مطلب را بشود.
وبه معانی ذکر شده ( دامنه دار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع ) کاملاً اشتباه هست.
مبحث مبسوط: عباره اشتباه وبه معنی بحث مفصّل نیست.
سُفره بساط شد: ای یه جوری چیده شد تا براحتی وبشکل بسیط دیده بشود وازش بهره گیرد. ( نه اینکه گسترده شد ) .
... [مشاهده متن کامل]
گسترده شد . . . حاصل ساده شدن ( بسیط ) ؛ نه اصل معنای کلمه.
مبسوط ( لبنانی - سوری - اردنی . . . ) : شاد وخوشحالی مانند سادگی کودکان. که باعث گشادی لب ها میشه.
. . . .
بنحو دیگر:
بَسَط - بسیط - بساط . . . : هرچی ساده کنیدکه باعث گسترش وگشادی ودامنه دار مطلب را بشود.
بسط داده شده
گسترده ، مخالف مختصر
کامل