مبتنی

/mobtani/

    founded
    based

فارسی به انگلیسی

مبتنی بر قرائن
circumstantial

مبتنی بودن
root

مبتنی بودن بر
consist

مبتنی کردن
predicate, root

پیشنهاد کاربران

برخاسته از
مبتنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پهلوی اُستامیک ostāmik می باشد.
برقراری نیز معنی میده مثلا رابطه کشور ما با فلان کشور همیشه بر پایه دوستی مبتنی بوده است
consist in something
phrasal verb formal
to be based on or depend on something
خوب شکاف بدهید لطفا آیا معنی لازم بذکر است هم بدهد؟
بر این اسل=مبتنی
وابسته به چیز اصل مثله ( مبتنی بر اساس بر پایه ) شنیده ها ( مبتنی بر اساس برپایه ) قتع و یقین مبتنی
مبتنی - - - - > معنای ساخته یا ساخته شده هم می باشد
مبتنی به معنای : براساس _برپایه
برای مثال : مطالب او مبتنی بر حواس است
یعنی مطالب او بر پایه حواس است
یعنی مطالبی که او نوشته بر اساس حواس نوشته است.
پیشنهاد من این هست که مبتنی رو بسیار کامل در یک سایت که هزینه زیادی ندارد اختصاص بدین. ممنون
وابسته به اصل
استوار بر
پشتگرم به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس