مبتلا

/mobtalA/

    affected by
    suffering from
    addicted to
    given to
    enamoured of
    affected
    suffering
    addicted
    given

فارسی به انگلیسی

مبتلا به
ac_

مبتلا به الرژی
allergic

مبتلا به بیماری جگر
liverish

مبتلا به بیماری کبد
liverish

مبتلا به روماتیسم
rheumatic

مبتلا به سلس البول
incontinent

مبتلا به صرع
epileptic

مبتلا به فقرالدم
anemic

مبتلا به نقرس
gouty

مبتلا به کرتینیسم
cretin

مبتلا کردن
afflict, infect

مترادف ها

given (صفت)
معلوم، معین، مبتلا، داده

suffering (صفت)
مبتلا، متحمل

stricken (صفت)
دچار، مبتلا، اندوهگین، مصیبت زده، محنت زده

attacked (صفت)
مبتلا

overtaken (صفت)
مبتلا

پیشنهاد کاربران

afflict
مبتلا شدن یل مبتلا کردن
🇮🇷 همتای پارسی: دچار 🇮🇷
گریبانگیر
دچار شده، [چیزی] با پسوندهای زده، گرفته یا خورده
بجای واژه ی از یشه عربی �ابتلا� نیز می توان [چیزی] با پسوندهای زدگی، گرفتگی یا خوردگی بکار برد و نوشت.

نمونه ها:
بیگمان خر خورده که به چنین بیماری بی درمانی دچار شده است!
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/11/blog - post_87. html
دژخیم الدوله، انشاء الله کرونا گرفته است.
من سرما خورده ام.
همه ی خانواده کرونازده اند. / کرونا گرفته اند.
برای آنکه کرونازده نشوید، بهتر است میوه های دارای �ویتامین سی� نوش جان کنید.

فرد مبتلا به این بیماری:
The person suffering from this disease
Afflicted
مثلا فرد مبتلا به این بیماری
چی میشه به انگلیسی
دچار
از ریشه بلا که این واژه هندو اروپایی هستش نه سامی :
از ریشه هندواروپایی bol - * و یا b|h|ol - * به معنای فرسوده خسته بدبختی بیچارگیworn out, weak misfortune, calamity واژگان زیر به دست آمده: در گوتیک balwjan* به معنای شکنجه در انگلیسی bealo* به معنای لطمه در پیشاعربی bal - ay - * به معنای فرسوده در عربی balīya* به معنای ابتلا دچارشدن و در عبری bālāh* به معنای کهنه که همه با لغت ایرانی بلا به همین معنا همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]


*پیرس:
The Nostratic Macrofamily: A Study in Distant Linguistic Relationship By Allan R. Bomhard, John C. Kerns

من هم خانوادشو میخواستم نه معنی این کلمه

بپرس