مبالغه

/mobAleqe/

    exaggeration
    overestimation
    overstatement
    hyperbole
    wind

فارسی به انگلیسی

مبالغه امیز
exaggerated, exaggeratory, hyperbolic, superlative, turgid, tall

مبالغه کردن
exaggerate, magnify, overplay, overrate

مبالغه کننده
magnifier

مترادف ها

bombast (اسم)
جنس پنبه ای گزافه گویی، مبالغه، سخن بزرگ یا قلنبه، کتان، عبارت سازی

exaggeration (اسم)
مبالغه، اغراق، غلو، گزافه گویی

hyperbole (اسم)
مبالغه، گزاف گویی، اغراق، غلو، صنعت اغراق

pretentiousness (اسم)
مبالغه

grandiloquence (اسم)
مبالغه، عبارت سازی، گزاف گویی، طمطراق، بلند پروازی، قلمبه نویسی

tympany (اسم)
غرور، مبالغه، ورم، گزافه گویی، صدای سنگین

پیشنهاد کاربران

ان چیزی که نوشته میشود توجه توجه کنید
مبالغه یعنی یک کلمه ای که ان را بزرگ نشان میدیم
مثال: انقدر تکرار کردم زبانم مو دراورد
ام در حقیقت زبان ما مو در نیاورده است
فک کنم خیلی ها از مبالغه خوششون میاد البته بماند خیلی جاها کذبه ولی کلا من از 18 سالگی مثل خیلی های دیگه تاجر شدن منتها هنوز مبتدیم
اغراق
بزرگ نمایی یک کلمه مثل هزار بار به شما گفتم این کار رو نکن
در فند و هنر نمایشی نمودن ( دراماتیزه )
روی دادیِ هستاریک یا پندارین
بُزرگ نمایی و برانگیزنده شناسش میشود.
غلو. . . . گزاف. . . . زیاده. . . . لاف. . . . بزرگنمایی. . . . گنده گویی. . . .
زیاده روی کردن
پرگویی و افراط، زیاده روی
بیهوده
گزاف
عبث
بزرگ نمایی جمله
مثل
صد بار گفتم
در اصل چند بار تکرار کرده است
فزون نمایی
اغراق. غلو کردن
گاه شاعران ونویسندگان افزودن سخن خود رویداد ها را بسیار از آنچه است توصیف میکنند
بزرگنمایی در سخن
گاه شاعران یا نویسندگان برای افزایش تأثیر و قدرت سخن خود. رویداد ها رو بزرگتر و بیشتر از آنچه که هست توصیف می کنند به این گونه بزرگنمایی در بیان حوادث مبالغه میگویند

هزار بار گفتم در اصل چند بار گفته

یعنی چیز ی یاموضوعی که کوچک و ساده است را بزرگتر از خود آن جلوه دادن یا همون به قول معروف پیاز داغشو اضافه کردن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آتیوک ãtyuk ( سنسکریت: اَتیسَیوکتی )
اَیوگ ayug ( اوستایی: اَئُگَ )
پیویان pivyãn ( کردی: پیوه نان )
فَروفیشال farufishãl، گَرکَرَن garkaran ( کردی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس