مباشر

/mobASer/

    stewardess
    supervisor
    conductor
    foreman
    overseer
    commissary
    procurator
    caretaker
    churchwarden
    factor
    guardian
    lieutenant
    steward
    [train.] conductor
    foremen

فارسی به انگلیسی

مباشر املاک
bailiff, land agent

مباشر ظالم
slave driver

مباشر کل
major-domo

مترادف ها

manager (اسم)
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان

foreman (اسم)
مدیر، متصدی، مباشر، سرکارگر، سر عمله

supervisor (اسم)
سرپرست، ناظر، مباشر، برنگر

superintendent (اسم)
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر

steward (اسم)
پیشکار، ناظر، مباشر، خوانسالار، وکیل خرج

overseer (اسم)
سرپرست، ناظر، متصدی، مباشر

intendant (اسم)
مدیر، ناظر، مباشر، پیشکار دارایی، مامور مالی

پیشنهاد کاربران

مباَشر
کارفرما
فاعل
کننده عمل
سرپرست. دستیار
همدست
پیشکار . . . . . . .
مختارکار ؛ اختیاردارنده در کارها. پیشکار و کارگزار و عامل و امین و وکیل. ( ناظم الاطباء ) .
ناظر
مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل :
باده چندانی که در میخانه می گوید سخن
ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو حاجب است.
مخلص کاشی ( از آنندراج ) .

فاعل و انجام دهنده کاری به طور مستقیم و بدون واسطه ؛ که در مقابل آن مسبب قرار دارد
عمل کننده کاری
کسی که از جانب مالک اداره اموال اورا برعهده دارد.
عامل کاری
کارپرداز
وکیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس