مبارک

/mobArak/

    auspicious
    blessed
    fortunate
    happy
    congratulations

فارسی به انگلیسی

مبارک باد
good wishes, congratulation, congrafulation(s)

مترادف ها

happy (صفت)
راضی، فرخنده، خوشحال، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، خوشبخت، سعادتمند، خوش، مسرور، شاد، خرسند، محظوظ، خوش وقت، خندان، سفیدبخت، بانوا

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

blessed (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

blest (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

پیشنهاد کاربران

سعد
واژه مبارک درسته عربی هست ولی از مُرواگ پهلوی برگرفته شده است!
.
واژه مُرواگ ( murwāg ) و هومُرواک ( مُرواش ) ، وابستگی با هُما دارد!
( ( هَمِستار ( خلاف ) این واژه به فَرنود ( دلیل ) تنبلی و کاهِلی مُرغ: مُرغوا!
...
[مشاهده متن کامل]

مُرغوا: فال بد، بدشگون، بدسِگال، بداندیش، بدخواه، بددل ) )
.
ریشه یابی واژه مُرواگ:
مُرواگ: مُرواک، مُروا - نام دخترانه
مُر: هو، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! -
نام دارو و شیره ای ( صمغی ) تلخ و سیاه رنگ که از درختچه ای مُر بدست می آورند که بیشتر در سرزمین های گرمسیری و دریای سرخ هست! مانند: ایران، عربستان، هندوستان، سنگال، ماداگاسکار
( ( واژه مُروارید هم از این واژه می آید: تراوش و ریختن مُروا!
مُروارید سیاه، گران ترین و نایاب ترین مُروارید هست! ) )
.
واگ: وَک ( vāc ) -
واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
.
معنی: مبارک، میمون، شادباش ( شاباش ) ، فرخنده، خجسته، فَریتا، همایون، خُنشان! -
فال نیک، خوش خبر، خوش شُگون ( یُمن ) ، خوش شانس ( هوجَهِشن ) ، نیک اختر، آمد دار، بشارت دهنده، نوید بخش -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر -
آواز دلنشین، صدای گوش نواز و دلنواز، آهنگ دل انگیز، سخن روح نواز و شادی آفرین، گواژه روح افزا و آرامش بخش
.
هومُرواک ( مُرواش ) واژه ی ساخته امروزی که در هیچ متن پهلوی یافت نکردم؛ زیرا، در نوشته های پهلوی به همراه مُرواگ، واژه هو ( خوب ) آمده است و از همین فَرنود ( سبب ) با "هو" آمده است!
معنی آن همانند با مُرواگ هست:
هو: خوب مُرواک: آواز خوان، سروده گوی
معنی: خوش خبر، به فال نیک گرفتن
.
سرآغاز ( مقدمه ) بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، بند1:
pad nēk ǰahišn, xūb "murwāg", axtar nēk, pad dastwarīh [ī] yazadān - dōst, hamāg - xrad, ahlayīh - warzīdār, kirbag - dōst ī yazadān - šnās ī mēnōg - wēn ī wehān - passand, dastwar ī dēn ī weh ī māzdēsnān, anōšag - ruwān spandyād māh - windād rostam šahryār, nibištag [ī] bun - dahišnīh
معنی: به بخت ( شانس ) نیک و "مُروای ( فالِ ) " خوب ( فَرنام یا لقب هُما ) ، به نیک اختر ( خوش شگون ) ، به دستوری یزدان دوست، همه خرد، پرهیزگاری ( اَهلایی ) ورزنده، کرفه دوست، یزدان شناس، مینوبین، نیکان پسند، دستور بهدین مزدیسنان، انوشیروان اسفندیار ماه وَنداد رستم شهریار، نیک خواهم نوشت [این] نوشتۀ بُندَهِشی را
.
شایست ناشایست، فَرگرد ( فصل ) 2، بند5:
"murwag" kē nasuš zanēd
se hēnd: sār ī gar ud warāγ ī syā ud karkas.
"murwag" - iz pad ān zamān zanēd ka - š sāyag abar abganēd.
andar āb ud ābgēnag ud ēwēnag ka - š wēnēd nē zanēd
معنی: [آن] "پرنده ( هُما ) " که نَسوش را می راند،
سه [مرغ] اند: سارِگر ( سارگپه! - پرنده شکاری ) و کلاغِ ( وارَغنَه ) سیاه و [گونه ای] کرکس ( هُما ) .
آن "پرنده ( هُما ) " نیز در آن زمان [نسوش را] براند که سایه بر آن ( لاشه، جسد ) افکند.
( ( در این نوشته هم به روشنگری هُما را سایه ی خوشبختی می داند، هتا ( حتی ) در زمان مُردن و مرگ!
زیرا مرده را به بهشت ( پرتتش ) رهسپار می کرده است! ) )
در آب و آبگینه ( آیینه ) و اینگونه چیزا، چون آن ( مُردار، جسد ) را بیند، [نسوش را] نراند یا نمی تواند از مُرده دور کند!
( ( یادآوری از واژه تیشتر:
5. تَریز ( تَئوروای، تَئیری - در شاهنامه: بید ) و همچنین دُروج نَسو ( دُروخش نَسوش، نَسو، نَساو ) : دیو پاداش دهنده به انسان های بد - تار و مار کننده و بیماری دهنده - ناپاک کننده مردگان و آب ها و دانه ها >>> دشمن خرداد و دَهمان آفرین ( دَهما آفریتی ) و همچنین هُما ( مُرواگ ) ) )
.
مُرواگ، گاه به معنای همان "پرنده" می دهد!
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 10، بند9:
az kuštan ī gōspand warrag ud wahīg ud gāw ī [warzāg] ud asp ī kārezārīg ud xar - gōš ud čihrāb ud xrōs ud wahman murwag ud murwag ī kāsgēnag ud az murw ī sār ud "humāy" ud parastūg wēš pahrēzišn
معنی: از کشتن بیشترِ ( wēš ) برّه ( نوزاد ) گوسفند و بزغاله ( بزبچه ) و گاو وَرزا ( کاری یا بَرزِگاو ) و اسب کارزاری ( جنگی و میدان مسابقه ) و خرگوش و چِهراب ( بازهای شکاری ) و خروس ( پرودرش! ) و پرنده بهمن ( وَهمَن، اَشو زوشت یا جُغد ) و مرغ کاسکینه ( پرنده سبزقبا ) ، و از [کشتن] مرغ سار ( گنجشک سانان ) و "هُمای ( چَمروش ) " و پرستو ( چلچله ) باید پرهیز کرد.
.

منابع• https://abadis.ir/fatofa/هما/• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
مبارک:واژه ای که با آن آرزوی سرانجام نیکو یا بهره برداری خوب کردن برای کسی گفته یا نوشته می شود. زمانی که در ازدواج به عروس و داماد می گویند مبارک باشد، یعنی سرانجام تان خوش باشد و از هم جدا نشوید؛ و زمانی که برای خرید کالا یا خانه به کسی می گویند مبارک باشد، یعنی از آن به خوبی بهره برداری کنی.
...
[مشاهده متن کامل]

گرچه این واژه ریشه ی عربی دارد، ولی ساخته ی ایرانیان است؛ زیرا عرب ها می گویند مبروک.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فرخنده farxonde، خجسته xojaste، شاهنده shAhande.

همایون
واژه مبارک
معادل ابجد 263
تعداد حروف 5
تلفظ mobārak
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( مُ رَ ) ( ص . )
آواشناسی mobArak
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
خنشان، خنستان
باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسپندکشان
خیلی بجاست که به جای کلمهء عربی " مبارک" از واژهء خوش وصف ادب پارسی " فرخنده ، خجسته" بکار رود.
فرخنده ــ خجسته
شاد باد = مبارک
نوروزتان شاد باد
چهارشنبه سوری شاد باد
خوش آغر. [ خوَش ْ / خُش ْ غ ُ ] ( ص مرکب ) خوش آغال . خجسته . میمون . ( یادداشت مؤلف ) . خوش اُغر.
کلمه ( مبارک ) از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد ( برکت ) است و برکت به معنای خیر بسیار، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر بدانجا افاضه می شود.
مبارک از ریشه ی بَرَکَ می باشد و به معنی زانو زدن شتر و ماندگار و ثابت شدن و سکنی گزیدن آن در یک مکان می باشد و برکه آب را هم ازآن جهت برکه می گویند که آب در آن ثابت مانده، جابجا و جاری نمی شود؛ و به بعضی از چیزها ازآن جهت بابرکت می گویند که ماندگار است و نعمتی است که به راحتی و مفت و بی جهت از چنگ کسی خارج نمی شود مثل پول پربرکت که به راحتی و مفت از دست نمی رود و به اصطلاح در جیب و در حساب کسی ماندگار است و بادآورده ای نیست که با باد برود و سفره ی پربرکت هم نعمتش ثابت است و هیچ وقت خالی نمی شود و الخ. . .
...
[مشاهده متن کامل]

برک: ( بَرَکَ –ُ بِرُوکاً و تَبراکاً و بَرّکَ و إستَبرَکَ ) ( البَعیرُ: شتر روی زانو نشست ( بَرَکَ ) بِلمَکان ِ: ماندگار شد، سکنی کرد، اقامت کرد ( المنجد )
بنا براین وقتی به کسی می گوییم مبارک باشد ، یعنی بادوام و پر خیر و برکت باشد و زود از دستت خارج نشود .

مبارکت
مثلا بکسی بره ارایشگاه میگن مبارکه چیمیش
باشگون، پدرام، خجسته، خوش یمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروک، متبرک، مسعود، میمون، نیک پی، همایون

پر خیر و برکت، ﻛﻠﻤﻪ [ﻣﺒﺎﺭﻙ] ﺍﺯ [ﺑﺮﻛﺖ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺿﺪ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ [نحس یاﺷﻮم] ﺍﺳﺖ.
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻣﺒﺎﺭﻙ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ.
به جای مبارک میشود گفت پیروز باد یا ایدون باد یا شادباد شادباش باد
فرخنده
پایدار همیشگی اثر
1ـ سرچشمه ی برکت. 2ـ آرزوی پرستش خداوند توسط همه ی انسان ها در همه ی زمان ها. نام خداوند متبارک یا مبارک باد یعنی همواره ستوده یا پرستیده باد. 3ـ آرزوی سرانجام نیکوکردن. ( زمانی که در ازدواج به عروس و
...
[مشاهده متن کامل]
داماد می گویند مبارک باشد ) آرزوی بهره برداری خوب کردن. ( زمانی که برای خرید کالا یا خانه به کسی می گویند مبارک باشد )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس