مبارزه

/mobAreze/

    agitation
    campaign
    combat
    contention
    fight
    struggle
    war
    warfare
    crusade
    drive
    strife
    fighting together
    campalgn

فارسی به انگلیسی

مبارزه از راه شایعه پراکنی
whispering campaign

مبارزه انتخاباتی کردن
electioneer

مبارزه با فساد
cleanup

مبارزه خواه
defiant

مبارزه در انتخابات
race

مبارزه سیار انتخاباتی کردن
stump

مبارزه شدید
tussle

مبارزه طبقاتی
class struggle, class war

مبارزه گرائی
militancy

مبارزه گزینگانی کردن
electioneer

مبارزه منفی
nonviolence

مبارزه کردن
buffet, campaign, contend, contest, fight, pit, strive, struggle, war

مبارزه کردن با
to fight, to campaign against

مبارزه کردن بهتر از حریف
outfight

مترادف ها

battle (اسم)
نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد

combat (اسم)
نبرد، پیکار، مبارزه، مصاف، رزم، محاربه، زد و خورد، حرب

struggle (اسم)
مبارزه، کشمکش، کشاکش، تنازع

championship (اسم)
پهلوانی، مبارزه، قهرمانی، مسابقه قهرمانی

swordplay (اسم)
مبارزه، زور ازمایی، فن شمشیر بازی، سخمه زنی

پیشنهاد کاربران

به معنی درگیری. . . این خیلی مهم اگر درگیری صورت نگیر د نمی شود گفت مبارزه ای صورت گرفته
مبارزه کاری
یعنی رقابت
با سپاس از پارسی دوستان گرانسنگ واژه برآویزش از بر آویختن در برخی باره ها بسیار سودمند است به گزاره های زیر بنگرید:
برآویختن
برآویختن . [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) آویختن . رجوع به آویختن شود.
* قانون مبارزه با مواد مخدر: همه واژگان تازی
...
[مشاهده متن کامل]

** بایستارنامه برآویزش ( آویزش ) با مادگان افیونی

جنگ، رزم، کارزار، محاربه، ناورد، نبرد، جنگیدن، رزمیدن، آورد، جدال، نزاع
نبرد

بپرس